دستور
حال مى توان به شكلى دقيق تر به مفهوم دستور نگريست. دستور، چنان كه گفتيم، تغييرى رفتارى را در حامل انسانىِ منش ايجاد مى كند. اين تغيير رفتارى، با توجه به همانندساز بودن منش و ارزشى كه بايد قاعدتاً در راستاى بقاى اطلاعات آن داشته باشد، به طور غيرمستقيم تكثير خودِ منش را هم ايجاب مى كند. دستور مى تواند، بر مبناى يكى از سه قلمرو يادشده، الگوى رفتارى ميزبان خود را دگرگون سازد.
اگر منشِ حاوي دستور، مدعىِ بيان حقيقت در مورد جهان خارج باشد، دستور معيارهايی عقلانى و مستدل را اعمال مى كند. كسى كه چنين دستورى را اجرا مى كند، در انطباق با منطق خاص نظام دانايى اش، رفتارى عقلانى را از خود بروز مى دهد. در روزگار ما، كسى كه بر منطق درونى نظام دانايى اش آگاهى داشته باشد نگرشى نقادانه نسبت به اعتبار و صحت منش يادشده دارد و آن را با بدبينى و ترديد مى پذيرد. با وجود اين، بخش عمده ى اعضاى يک جامعه فاقد اين خودآگاهى هستند و به سادگى گزاره هاى علمى را به عنوان حقايق مى پذيرند و آن را به عنوان اظهار نظر تكثير مى كنند.
اگر دستور بار اخلاقى داشته باشد - يعنی منشِ آن به كنش متقابل با ديگرى مربوط باشد - بسته به منطق خاصِ نظامِ اخلاقى فرد، رفتارى خوبو شايسته را پديد مى آورد. كسى كه اين گزاره را تكثير مى كند، اين كار را به عنوان موضع گيرى انجام مى دهد و رفتارش در رده ى كنش هاى اصلاحگرانه جاى مى گيرد.
دستورى كه بار زيبايى شناختى دارد، به دليل ارجاع درونىاش، كمترين بخت را براى پذيرفته شدن توسط ديگرى داراست. چنين دستورى به رفتارهاى لذتبخش و كمالگرا در فرد مى انجامد و كسى كه منش مربوط به آن را تكثير مىكند، به ابراز سليقه می پردازد.
اين سه شكلِ پايه از دگرگونى رفتار، و اين سه الگوى بنيادينِ تكثيرمنشها، در تمام سطوح پيچيدگى منشها قابل رديابى هستند.