نهاد جنگ
نگاهى كوتاه به تاريخ تمدن نشان مى دهد كه خط شكست منشهاى مسلط و سلطه پذير، تا حدود زيادى، بر تمايز دو جنس در جوامع انسانى منطبق بوده است. مهمترين دليل اين تمركز قدرت در جنس نر، محوريت يافتن زيستشناسانه ى بدن اين جنس در كنش جنگيدن - يعنى اعمال قدرت عريان - بوده است.
مهمترين نهاد اجتماعى اى كه در جوامع انسانى به عنوان مركز انباشت قدرت سياسى عمل مى كند، نهاد جنگ است. جنگ، مفهومى كليدى است كه شيوهى برخورد زورمدار جامعه با جوامع رقيب همسايه را تعيين مى كند. نهاد جنگ، خوشه اى از منشهاى در هم بافته را در اطراف خود پديد مىآورد كه در حوزه هاى گوناگونى از فرهنگ نفوذ مى كند.
حماسه هاى پهلوانى، اخلاقيات جنگ، قواعد ورزش و بهداشت و تندرستى، و علوم و فنون مربوط به چيرگى بر آدميان ديگر يا دفاع در برابر چنين چيرگى هايى، از ديرباز عامل تعيين كنندهى اصلى در توزيع قدرت سياسى در جوامع بوده اند. پيدايش جوامعى كه دولتمردانش جنگسالار نباشند، رخدادى بسيار متأخر است و تنها پس از جنگ جهانى دوم است كه حالتى فراگير به خود مى گيرد. تازه ما هنوز تيمسار مشرف را داريم و صدام و ژنرالهاى تركيه را، و پرسودترين تجارت جهانى بعد از مواد مخدر، يعنى اسلحه را.