هستى ( تقارن ـ شکست تقارن )
کلیدواژههای خویشاوند (مفهومی)
هستی ـ نيستی، کرانمندی ـ بیکرانهگی، همسانی ـ ناهمسانی
تعریف کوتاه و فشرده
اصل تقارن: هستى در آشكارگى خويش، تقارن محض است. بازنمایی است که این تقارن را میشکند و به پیدایش جفتهای متضاد معنایی منتهی میشود. هستى در غیاب «من» زمينهاى پويا، آشوبگونه، فاقد مركز و بىشكل است. در آن، هر چيز با هر چيز ديگر و هر رخداد با هر رخداد دیگر همسان و همارزش است. يعنى در هر برش از زمان ـ مکان، شمار نامحدودى از گزينههاى همارز و همزور براى پويايى مهروند وجود دارد. آشكارهگى، شکلی از شناسایی است که این سویهی کلی و فراگیر از هستیِ مرکززدوده و آشوبگونه را ادراک میکند. بازنمایی، اما، از خواست و اراده و مداخلهی هدفمند کنشگر در هستی برمیخیزد و از این رو ماهیتی مرکزدار و غایتگرا دارد و در همین راستا نیز تقارن یادشده را میشکند.
بداهتِ شکست تقارن: «شكست تقارنِ انسانوارهاى»، كه شالودهى شناخت ما را تشكيل مىدهد، در بطن هستى ريشه دارد.
تلهی پيتْريامَنت: هستى چيزى انسانى است كه مانند من رفتار مىكند و به همين دليل هم من مىتوانم با او وارد اندركنشى انسانى شوم و شكستهاى تقارنى را كه از من ناشى شدهاند، به او نسبت دهم.
راهبرد چيستا: پذيرفتنِ اين كه هستى و مهروند امورى فراتر از من هستند و از نظر سطح پيچيدگى، مقياس و ماهيت كاملاً با من تفاوت دارند.
تعریف تفصیلی
مراجع
تصویر، فایل صوتی، یا فیلم