جبر - اختیار
از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۵۷ توسط Mehrdad.akhavan (بحث | مشارکتها)
محتویات
کلیدواژههای خویشاوند (مفهومی):
اصل اختیار:
- شبکه ی روابط جاری در عناصر هستی، متناسب با درجه ی پیچیدگی هر سیستم، میزانی از آزادی عمل را در زمینه ای از متغیرهای تعیین شده توسط عوامل خارجی، برایش فراهم میآورد.
- به عبارت دیگر، رفتار هر سیستم توسط مجموعه ای از متغیرهای درونی یا بیرونی تعیین می شود، که نسبت این دو به سطح پیچیدگی سیستم بستگی دارد.
- با افزوده شدن بر پیچیدگی سیستم، میزان و تأثیر متغیرهای درونزاد برای تعیین رفتار سیستم بیشتر می شود، و بنابراین درجه هایی از استقلال رفتاری از محیط حاصل می آید.
- مجموعه ی رفتارهایی را که زیر تأثیر متغیرهای درونزاد سیستم شکل گرفته باشند، اختیاری می نامند.
دوبُن گرايی:
- باور به این که من و مهروند دو ماهیت متمایز و جدا از هم هستند که در ذات با هم تعارض دارند.
- از این رو، ارتباط من و هستی یکطرفه، علّی، ساده و روشن است؛ یعنی، همانطور که دو چیزِ بی ربط به شکلی ساختگی و برونزاد با هم مرتبط میشوند.
تله ی افلاطون:
- فرض روابط علّی میان من و مهروند به دو فرض علّیِ متضاد در مورد این دو منتهی میشود.
- از یک سو، می توان فرض کرد که هستی من را تعیین میکند (جبرگرایی کامل) و از سوی دیگر، ممکن است من تنها عامل و علت دگرگونی هستی فرض شود (اختیارگرایی مطلق).
راهبرد زرتشت:
- پذیرش درهم تنیدگی من و مهروند، که به فهمِ تعین دوسویه و اندرکنش مداوم و بنیادین این دو منتهی میشود.
پرسش
- گشودگی مهروند یعنی چه؟
- آیا این بدان معناست که فهم من از مهروند همواره ناقص و ناتمام است؟
- اگر فهم من از مهروند همواره ناتمام است، چرا همگان در جستوجوی قطعیت و تمامیت در دستگاه شناختی خود هستند؟
- من و مهروند چطور با هم مربوط میشوند؟ منظور از در هم تنیدگی این دو چیست؟
تمرین
- در یک کنش عادی خودتان متغیرهای تعیین کننده ی آن رفتار را که از شما یا محیط صادر شده اند از هم تفکیک کنید