تفاوت نظریه زروان با لومان

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

تمایز دیدگاه لومان با چشمانداز پیشنهادی ما در اینجاست که از دید ما زیربنا و روبنا معنای چندانی ندارد. چهار لایه ای که در قالب فراز پیشنهاد کردیم و آن را جایگزینِ دو سطح آگاهی و ارتباطیِ لومان میدانیم، سطوحی توصیفی هستند و هیچیک دارای تقدم یا تأخرِ هستی شناسانه نسبت به دیگری نیست.

سلطه پساساختارگرایان بر لومان

همگان در این مورد توافق دارند که تحلیل رخدادهای لایه ی اجتماعی تنها با پیشفرض گرفتنِ رابطه ی میان من و دیگری ممکن میشود. اما از دید لومان، این من و دیگری، یا این ارتباط میان سوژه های انسانی، امری ثانویه است که از دل خودِ ساختارهای زبانی مشتق میشود. به این ترتیب، نگرش لومان را میتوان به دیدگاه پساساختارگرایان و حتی هواداران واسازی مانند دِریدا نزدیک دانست.


از دید لومان، «سطح حقیقی» در معنا عبارت است از بُعدی که در آن نشانگان و نمادهای زبانی به امری بیرونی و عینی ارجاع می دهند. از نظر او این امرِ بیرونی و عینی حقیقت و عینیتی راستین ندارد، بلکه خود مشتق هایی از روابط چرخه ای و بازگشتیِ درون نظام معنایی هستند. به عبارت دیگر، آنچه عینیت پنداشته می شود از نظر لومان، امری سطحی و تراوش شده از دلِ نظام های زبانی است.

به هر صورت بُعد حقیقی، سطحی از معنا را برمیسازد که از آن تعبیر به واقعیت میشود. این همان سطحی است که مردم، نمادها و علایمی را که در آن به کار می گیرند، به حقیقتی بیرونی منسوب می کنند و این شبکه ی امور عینی پنداشته شده، زمینه ای است که تثبیت و مشروعیتِ معناهای نهفته در نشانگان را ممکن می سازد. اما بُعد زمانی ناشی از تعمیم و صورتبندی پویاییِ دایمی سیستمها در تقابل با محیط اطرافشان است.