تله ی افلاطون؛ تمرکز بر یکی از دوسوی جم

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

به همين ترتيب، كردار يا آدمِِ خوب يا بد مطلق وجود ندارد و همگان و همه ي كردارها آميخته اي از اين دو هستند كه ممكن است عنصر خوبی يا بدي در آن غلبه داشته باشد. تله ی افلاطون بر اين اساس، عبارت است از ناديده گرفتنِ ميانه ي طيف، و تمركز بر دو سرِ جم، و واقعی پنداشتن آن.

تله ي افلاطون، معمولا، به اشتباه ديگري منتهی میشود كه عبارت است از ترجيح بی قيد و شرط و بديهی پنداشته شده ي يكی از دو عنصر جم بر ديگري. اين حقيقت كه دستگاه شناختیِ سوژه آفريننده ي جمهاست، به آن معناست كه هر دو جفت متضاد معنايی در جريان فرآيندي مشابه و مبتنی بر پردازش داده هايی يگانه زاده میشوند. به تعبير دقيق تر، جمها زاده ي تقارن هستند. هر جم تقارنی پردازشی است كه شكسته شدنِ آن به شناخت منتهی میشود. ذهن، جمها را بر اساس انتزاعِ صفت هاي روياروي قابل مشاهده در پديدارها استنتاج میكند و بعد بر اساس پيوندي كه اين صفات با جمهاي مركزي و پيش تنيده اي مانند مرگ/ بقا يا لذت/ رنج می يابند ميانشان تمايز قايل میشود و يكی از دو سر طيف جم را بر ديگري ترجيح میدهد. دستگاه شناسنده ي ما تركيب هايی متنوع از وضعيت هاي اقليمی را تجربه میكند كه همه ي آنها آميخته اي از نورها و سايه هايی كم يا زياد هستند. ذهن بر مبناي اين داده هاي حسی، دو مفهوم انتزاعی و حدي روشنايی و تاريكی را استنتاج میكند و بعد به آن دليل كه به جانوري روزخيز با دستگاه بينايی توسعه يافته تعلق دارد، روشنايی را بر تاريكی ترجيح میدهد.

به اين ترتيب، در گام نخست شكست تقارنی شناختی رخ میدهد و وضعيت هاي مشاهده شده به صورت درجه هايی از روشنايی/ تاريكی درک میشوند. يعنی حالات پيوسته و شولايی بيرونی در قالبی مدرج و گسسته گنجانده میشوند و بنابراين شناسايی میگردند. در گام دوم، شكست تقارنی رفتاري بروز میكند. يعنی شناسنده يكی از سرهاي طيف يادشده را بر ديگري ترجيح میدهد، يعنی آن را بهتر، درستتر، اصيلتر، و ارزشمندتر از ديگري قلمداد میكند. در اين صورت ممكن است اين اشتباه پديد آيد كه شناسنده باور كند كه ترجيح يكی از دو سرِ اين طيف بر ديگري امري طبيعی، بديهی، يا پيشداده شده است.