تکامل منشها
از ویکی زروان
در مورد تكامل منشها و اين ارتباط بايد به چند قضيه ى بنيادى توجه كرد.
- الف) نخست آن كه دو سطح منش و ژنوم، با وجود شباهت هاى بنيادى رفتارشان در مقام يک سيستم تكاملى، دو سطح مجزا و مستقل را تشكيل مى دهند. هر يک از اين لايه ها براى خود پويايى مستقلى دارند و خطراهه هاى ويژهى خود را در فضاى حالت خاص خويش تجربه مى كنند.
بنابراين تلاش براى فرو كاستنِ سپهر فرهنگى به سطح زيستى (انگلس) يا برعكس (فمينيست ها)، ناشی از ناديده انگاشتن ماهيت سلسله مراتبى سيستمهاى اجتماعى است.
- ب)دوم آن كه معمولا منشها و بدن ها به طور مستقيم با هم ارتباط برقرار نمی كنند. پيوند آنها با واسطه ي دو الايه ى روانى و اجتماعى، و از مجراي سيستم هاي پايه ي هر لايه (نظام هاي شخصيتی و نهادهاي اجتماعی)، انجام مى پذيرد. به عبارت ديگر، سطح زيستى و فرهنگی به جايگاه هايی دوردست از سلسله مراتب پيچيدگی تعلق دارند و برهمكنش بی واسطه شان به همين دليل نامحتمل است. تأثير پويايى منشها بر رفتارِ كالبدهاى زنده ي حاملشان، نه از مجراى اندركنش مستقيمِ منش- بدن، كه از راه پويايى حالات روانى و اندركنش اجتماعی ممكن می گردد.
- ج)سوم آن كه تكامل در هر دو لايه ى زيستى و فرهنگى، از قوانين عمومى حاكم بر سيستمهاى تكاملى پيروى مى كند؛ قوانينى كه داوري هاى حقيقت جويانه، ارزشمدار يا زيبايى شناسانه در آن راه ندارند، و بنابراين ممكن است الگوي كلیشان خردستيزانه، غيرمنصفانه يا زشت (يا بسته به سليقه ى ناظر، واژگونه ي آن) جلوه كنند. آنچه به عنوان پژوهشى علمى بايد جستوجو كرد، درجه ى اعتبار اين صفات و چگونگى منسوب شدنشان به روندهاى تكاملى نيست، بلكه تنها توصيف رخدادهايى است كه توسط سيستم تجربه مى شوند، و تحليل عواملى كه به بروز اين رويدادهامی انجامند.
بايد در حد امكان قوانين حاكم بر سيستمهاى تكاملى را فارغ از اين جهت گيري ها نگريست. چرا كه خودِ اين مواضع محصول شكست هاى تقارنى در حوزه ى معنا هستند، كه در درون سپهر منشها پديد آمده اند.