جسم ـ روح
از ویکی زروان
کلیدواژههای خویشاوند (مفهومی):
تن ـ من
گیتی ـ مینو
زمینی ـ فرارونده
اصل يگانگی
- تن و من، یعنی شکل هستی فرد در سطح روانی و زیستی دو سیستمِ درهم تنیده است که به طور عمده از پویایی ماده/ انرژی (تن) یا پردازش اطلاعات (من) تشکیل یافته است.
- یعنی ارتباط میان من و تن به رابطه ی میان نرم افزار و سخت افزار شباهت دارد.
- با وجود این، این دو ماهیت مکمل و همزاد هم هستند و به تنهایی معنایی ندارند.
- به این ترتیب، گیتی و مینو دو مفهوم مکمل و در هم پیوسته هستند.
دوبُن گرايی
- تن همان جسم و من همان روح است. این دو ماهیت هایی متمایز و متضاد دارند و با هم جمع ناپذیرند.
- تن یا جسم امری مادی، حیوانی، ملموس، عینی و مشترک با سایر جانوران است. در حالی که روح یا من امری ذهنی و غیرمادی است که خصلتی استعلایی و فرارونده دارد و با هر آنچه در جهان جانوران وجود دارد متفاوت است.
- بنابراین هستی به دو قطبِ مادی (گیتی) و معنوی (مینو) تقسیم می شود که اولی پست و تهدیدکننده و دومی ارزشمند و رهایی بخش است.
تله ی افلاطون
- روح بر جسم برتری دارد. هر آنچه به روح و روان مربوط است استعلایی، اخلاقی، پاک و ارزشمند است.
- در مقابل، امر مادی و وابسته به بدن پست و حیوانی و پلید است.
- تن و من جفت متضاد معنایی ای را برمی سازند که باید از میانشان من را برگزید.
- گیتی توهمی است که بر مبنای مینو ساخته شده است.
راهبرد زرتشت
- من و تن جفتی درهم تنیده و متصل به یکدیگر هستند.
- هر دو را باید پذیرفت و تأیید کرد و ارج نهاد، چرا که ارزش و اهمیت هر یک تنها در پیوند با دیگری بروز میکند.
- گیتی استومند و مینوی وابسته به اندیشه از آن رو حضور دارند که هریک ظرف و قالبی برای دیگری است.
پرسش
- نخستین نظریه پردازی که به دوقطبی یادشده اشاره کرد که بود؟
- رویکرد او در مورد این دو قطب و ارتباطشان با اخلاق چه بود؟
- آیا در افلاطون شاهد واژگونسازی این مفاهیم هستیم؟ چرا برخی از فرهنگها مینو و برخی دیگر گیتی را چنین مهم میدانند؟
- آیا منظور نیچه از «بیماری مسیحیت» با تله ی افلاطون همسان است؟
تمرین
- شاخه ها و روندهای مربوط به گیتی و مینو را در سپهر تجربی اطرافتان و در زیستجهان پیرامونتان ردیابی کنید و به هم پیوستگی اش را بنگرید.
- آیا میتوانید چفت و بست شدن عناصر روانی و زیستی را به همین ترتیب نشان دهید.