رمزگذاری منش در نظام های معنایی-نشانگانی
منش در نظام هاي معنايى- نشانگانى رمزگذارى مى شود؛ يعنى، تنها آن الگوهايى از پويايى عصبى شايسته ى نام منش هستند كه بتوانند درسيستم هاى خودارجاعِ توليدكننده ى معناى نمادين شده صورتبندي شوند. ادراک هاي شهودىِ درونى، حلالت روانىِ غيرقابل بيان، و دريافت هايى كه هيچ راهى براى انتقال شان به ديگران وجود ندارد، منش نيستند. مهمتريننظام هاي نمادينِ تكامل يافته در جوامع انسانى عبارتند از زبان گفتارى-نوشتارى، الگوهاى حركتى- علامتى )مثل زبان اشاره و حركات بيانگرِ چهره و دستها(، و نظامهاي زيبايى شناسانه )نقاشى، موسيقى و رقص و...(.از اين ميان، نظام هاي زبان گفتارى- نوشتارى دقيق ترين شيوه ى ارجاع نشانه- معنا را در دل خود پرورده اند، و به همين دليل هم امكان نيل به توافق را در حوزه هاى گوناگونِ اندركنش هاى انسانى فراهم آورده اند.
گسترش بى نظير اين نظام و موفقيتش در انتقال منشها را بايد مديون همين توانايى دانست.
نظام هاي علامتىِ غيرقراردادىِ مربوط به بدن - مانند خنده، حالت غم، مشت كردن دست هنگام خشم و... - ساده ترين و فراگيرترين ساخت هاي نشانگانى را تشكيل مى دهند و ارتباطاتى سرراست و همگانى را ميان الگوى خاصى از انقباضات عضلانى و لايه هايى متفاوت از حالات روانى برقرار مى كنند. اين سيستم نشانگانى به لحاظ تكاملى بسيار قديمى است و با توجه به همگون بودنش در تمام جمعيت ها و تمدن هاى انسانى، مى توان فرض كرد كه در ساخت ژنتيكى انسان ريشه دارد
نظامهاي زيبايى شناختى، در مقابل، قراردادى ترين و مبهم ترين ساختار را دارند. ابهامى كه در ارجاعات اين سيستم وجود دارد، راه را بر تفسيرهاى گوناگونِ معنايى از يک الگوى خاص نشانگانى هموار مى كند، و بنابراين يكى از زاينده ترين حوزه هاى توليد معنا در يک جامعه است. شكل گيرى وتكامل نظام هاي زيبايى شناختى در ارتباط نزديک با سيستمهاى گفتارى-نوشتارى بوده است، و در بسيارى از حوزه ها - مانند شعر و اپرا - اين دو با هم تركيب شده اند.