عقلانیت؛ محصول اجباری مغز سالم

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

اصولا مغز، چیزی جز اندیشه ی عاقلانه را تولید نمی کند؛ یعنی هر آنچه از خود تراوش کند، در چارچوب قانونمندی های پردازشِ عصبیِ اطلاعات تعریف میشود و از هدفِ فراگیرِ حدس زدن آینده و مدیریت رفتار خویشتن پیروی میکند. آنچه به واقع غیرعقلانی است از مغزهای غیرسالم بیرون می آید و اینها مغزهایی هستند که به دلیلی آسیب شناختی، از مدیریت خویش ناتوان اند و نمی توانند قواعدِ پردازشِ درونیِ خویش را تنظیم کنند. چنین مغزهایی اندیشه هایی از هم گسیخته و نامنسجم تولید می کنند و در آزمون اصلی عقلانیت، یعنی کنار آمدن و سازگاری با دنیای خارج، مردود می شوند. چنین مغزهایی همواره ایراد سخت افزاری و کالبدشناختی دارند و به مسیرهایی از پردازش اطلاعات دامن می زنند که به رفتارهایی ناهمخوان و ناسازگار با شرایط محیطی می انجامد.

گاه ممکن است این محصولات غیرعقلانی به شکلی جسته وگریخته در قالب زبان هم متجلی شود، اما این اَشکال استثنایی همواره از برقراری ارتباط با دیگری باز می مانند و این همان است که هذیان خوانده میشود. مغزهایی که تا این پایه بیمار باشند، در مدیریت کنشهای پایه ی زیستیِ فرد درمی مانند و به سادگی، به دلیل شکست خوردنشان در مسابقه ی بقا، قابل تشخیص اند.

به گمان من، گذشته از این مغزهای استثنایی، تمام اندیشه های تولیدشده توسط یک مغز سالم و عادی، عقلانی است، چراکه از قواعد حاکم بر پویاییِ عصبیِ طبیعی پیروی می کند. تنها بخش کوچکی از این اندیشه های عاقلانه، در قالب زبان سازمان می یابد و تنها بخشی هنجارشده از اینهاست که در فرهنگِ عوام با القاب معقول و منطقی و مستدل آراسته میشوند. به این ترتیب، بخش بزرگی از افکار جنون آمیز، شوریده، احمقانه، دیوانه وار و نادرست با این تعبیر کاملا عاقلانه هستند. تنها تمایز آنها با مضامین عقلانیِ رسمی، قدرت کمتری است که تولید می کنند و نیز تفاوت صورتبندی شان، که با هنجارهای زبانیِ حاکم بر جامعه تفاوت می کند.