عقلانیت - عواطف
از ویکی زروان
محتویات
اصل پردازشگرهای موازی
- ذهن در سطح پردازشهای خودآگاه به دو سیستمِ متمایزِ عقلانی ـ استدلالی و عاطفی ـ هیجانی مجهز است.
- این دو خاستگاه های تکاملی متفاوتی دارند، با شیوه هایی گوناگون پردازش و ارزیابی می کنند، و در نقاطی متمایز از مغز تمرکز یافته اند.
عقلانیت
- عقلانیت، که از نظر تکاملی نیز جدیدتر است، الگوى سازمان یافتگىِ زبانمحور، خودآگاه، نقدپذیر و خطىِ شناخت است.
- سیستم عقلانی داده ها را گام به گام، طی فرآیندی خودآگاه و به نسبت کند پردازش میکند، اما به خاطر همین پله پله بودنِ تحلیل، و امکان بازنمایی هر پله در زبان، روند کار خودآگاه است و گامهای استدلال روشن و نقدپذیر میباشد.
عواطف
- عواطف و احساسات شکلى کیفى، مبهم، چندپهلو و نیمه خودآگاه از سازماندهى شناخت است.
- این سیستم قدیمی تر است، به شکلی غیرزبانی و بنابراین نیمه خودآگاه ـ ناخودآگاه کار میکند و تصمیم گیری و پردازش را در گامهایی موازی و همزمان و شتابزده به انجام می رساند.
- از این رو تنها دستاورد آن خودآگاه میشود و بدنه اش از دایره ی خودآگاهی و رمزگذاری در زبان خارج است.
- این سیستم حال و وضع و خلق وخو (مانند خشم و ترس و شادی و...) را تعیین میکند که همانا حالتِ پردازش داده ها و وضعیت عمومی سیستم من را نشان می دهد.
عقلگرايی خام
- تنها راه تصمیم گیری و تحلیل داده ها عقلانی است.
تله ی ناگهیس
- پردازشهای عاطفی ـ هیجانی، به خاطر بی ارزش شمرده شدن، کارآیی خود را در فرآيند تصمیم گیری و انتخاب گزینه های رفتاری پیشاروی من از دست میدهند.
- داوری به دلیل فلج شدنِ دستگاه عاطفی ـ هیجانی، کارآیی خود را از دست میدهد.
راهبرد سپندارمذ
- پردازش عاطفی و هیجانی در شرایطی که نیاز به پردازش سریع و فراگیر و کلگرا وجود دارد، اولویت می یابد و در سایر موارد همچون پشتیبان و پردازنده ای کمکی در کنار سیستم عقلانی ـ استدلالی به کارکرد خود ادامه می دهد.
احساساتیگری خام
- تنها راه تصمیم گیری و دستیابی به حقیقت، احساسات و عواطف است.
- هرچه با احساسات و هیجانها متصل نباشد غیراصیل، سرد، غیرانسانى و دروغین است.
تله ی ساوول
- تمرکز بر عواطف و هیجانها و نادیده انگاشتن عقلانیت به محروم شدنِ من از روندهای تصمیمگیریِ شفاف و خودآگاه و دقیق منتهی میشود.
- ناکارآمد شدنِ دستگاه عقلانی ـ استدلالی به فلج شدن روند داوری درست منجر میشود.
راهبرد شهريور
- ترکیب هر دو توانایی پردازشی به شکلی که هر یک کاستی های دیگری را تکمیل کند.
- بهره جویی از پاسخ های مبهم اما سریع و فراگیرِ هیجانی، در کنار روندهای دقیق و مستدل عقلانی برای انتخابِ گزینه های رفتاری بهینه.
- تأکید بر راهبردهای عقلانی در شرایطی که پردازشی شفاف و دقیق و نقدپذیر مورد نیاز است، و حفظ کارآیی دستگاه عقلانی در شرایطی بحرانی که اولویت پردازشی به سوی سیستم عاطفی ـ هیجانی متمایل میشود.
پرسش
- چرا این دو سیستمِ مجزا برای انتخابگری تکامل یافته اند؟
- جایگاه هریک از آنها در مغز آدمی کجاست؟
- چرا یکی از آنها با زبان پیوند خورده است؟
- آیا میتوان این دو شیوه را به دو سطح زیستی ـ روانی و اجتماعی ـ فرهنگی مربوط دانست؟
- نامهایى که به عواطف و حالات هیجانی نسبت مى دهند تا چه حدى شامل و فراگیر است؟
تمرین
- یک تصمیم مهم زندگی خود را به خاطر بیاورید، چه سهمی از این تصمیم گیری زیر تأثیر عواطف و هیجانها و چه بخشی از آن متأثر از استدلال عقلانی بوده است؟
- یک انتخاب رفتاریِ ساده را که هماکنون با آن روبه رو هستید به همین ترتیب تحلیل کنید. آیا میتوان تنها با یکی از این سیستمها تصمیمگیری کرد؟
- اگر چنین کنیم، تجربه ی شخصیمان از رفتاری که در پیش میگیریم، چه ایرادی دارد؟