فشار تکاملی منشها،عامل توسعه ارتباطات انسانی
پس «من» در حضور ديگرى فشارى روانى را براى آغاز ارتباط احساس مى كند. حضور درازمدت دو كنشگر انسانى در كنار هم بدون تبادل منش حمل بر بى ادبى، دشمنى، يا دلخورى مى شود و اندركنش آينده ى آن دو رامختل مى كند. به اين ترتيب، هنجارهاى اجتماعىِ حاكم بر كنش متقابل آدميان در راستاى بيشينه كردن حجم تبادلات منشها در ميان كنشگران انسانى تخصص مى يابد. منشهايى كه آغاز مبادله ى منش را تسهيل مى كنند شاخه شاخه مى شوند و نسبت به موقعيت هاى گوناگون تخصص مى يابند، و به همين شكل منشهاى مربوط به پايان دادن مكالمه اندک وكم مايه مى شوند و به سادگى به سوءتفاهم هايى در مورد دوستانه نبودن ارتباط منتهى مى شوند
به اين ترتيب، توضيحى براى پرگو بودن گونه ي آدميزاد به دست مى آيد. بخش عمدهى كنشهاى ارتباطى اى كه يک انسان در كل عمر خود انجام مى دهد، اگر از زاويه ى اقتصاد ماده و انرژىِ سيستم زنده نگريسته شود، كاملا بى مورد و اضافى است. فشار منشها براى تكثير شدن، بهترين توجيهى است كه مى توان براى اين رفتار حشوآميز ارتباطى، و تكرار بى مورد منشهايى نامهم عنوان كرد.
از سوى ديگر، گنجايش اطلاعاتى لايه ى خودآگاهى، محدود و اندک است و در اصل براى مديريت رفتار لحظه اىِ فرد سازش يافته است. در واقع، اين تبادل هميشگىِ منش در ميان دو كنشگر انسانى - مگر در شرايطى كه خلافش ثابت شود - كاركردى نابه جاست كه بر سر سيستم رفتارى انسان هوار شده، و تنها به دليل مصنوعى بودن زيستگاه هاى انسانى و چيرگى تكنولوژيک بشر بر محيط اطرافش دوام آورده است. وگرنه هر جاندار ديگرى كه از ابزارهاى پردازشى اش به اين شكل غيراقتصادى و براى تبادل پيام هايى چنين كم مايه و نامهم استفاده كند، در مدتى كوتاه منقرض خواهد شد. محدود بودن فضاى اطلاعاتىِ مربوط به گفتگوى درونى، وارزشى كه اين فضا براى همانندسازهاى فرهنگى دارد، رقابت سخت منشها براى جايگيرى در اين منطقه را طبيعى جلوه مى دهد.
منشها به سختى بر سر جايگيرى در سپهر گفتگوى درونى با هم رقابت مى كنند، و شايد بتوان گسيخته بودن روند گفتگوى درونى و عوض
شدنِ مداومِ مسير تفكر و بى سر و ته بودن بخش عمدهى اين گفتگوها - و حتى ساير گفتگوهاى بينافردى - را به اين شكل توضيح داد.