منشهاى زيانبار
اما در برابر منشهاي يادشده، منشهايى هستند كه قدرت/ لذت/ معنا و احتمال بقاى كنشگر انسانىِ حاملشان را كاهش دهند. اين منشها هنگامى ايجاد مى شوند كه راهبردهاى تكثير همانندسازهاى فرهنگى (منشها) و زيستى (بدنها) با هم تداخل و تعارض پيدا كند. در اين شرايط دو حالت می تواند رخ دهد. نخست آن كه، همانندسازهاى انسانى به يارى منشهايى سركوبگر، تكثير منشهايى خاص را محدود كنند. اين پديده را سانسور مى ناميم و به زودى بيشتر به آنخواهيم پرداخت. ديگرى آن است كه منشها بخت بقاى كنشگران انسانى را محدود كنند، و در اين حالت زيانبار خوانده مى شوند.
منشهاى زيانبار مى توانند دو شكل داشته باشند. اگر ساختارى ساده داشته باشند و بدون بيشتر كردن قدرت تكثير خود تنها در راستاى حذف حامالنشان عمل كنند عمرى بسيار كوتاه پيدا مىكنند. چنين منشهايى به صورت رفتارهايى موضعى و محدود، و معمولا خودويرانگر، در سطح اجتماعى نمود مى يابند. خودكشى هايى زنجيره اى كه گهگاه به صورت اپيدمى بروز مى كند نمونه اى از رفتارهاى ناشى از منشهاى زيانبار است. همچنين فرقه هاى آخرالزمانى اى كه خودكشى پيروانشان را تبليغ مى كنند هم در اين رده مى گنجند. فرقه ى معبد مردم نمونه ى بارزي در اين ميان است. باورهاي تبليغ شده در اين فرقه طی دهه ي 1970 م. به صورت ابرمنشى پيچيده تكامل يافتند. در سال 1978 م. رهبر اين فرقه، رورند جيم جونز، و 900 نفر از پيروانش در جنگلهاى گويان به طور گروهى خودكشى كردند . به اين ترتيب، با نابودى كل حاملان اين منشهاى زيانبار خودشان نيز منقرض شدند.