پیکرهای از دیروز در اکنون
تاریخ انباشتی است از رخدادها و چیزها که در زمانها و مکانهای ویژهای وجود داشتهاند. این رخدادها و چیزها را در 4سطح، میتوان شناسایی کرد. در سطح زیستی، بدنهایی زنده بودهاند که میخوردند و میآشامیدند وتناسل میکردند و بیمار میشدند و روشهای گوناگونی برای بهرهبرداری از لولههای گوارش و عضلانی- عصبی و دفعی- تناسلی خود ابداع میکردند. گوسفندان و آدمیان، باکتریها و درختان و رنگها و شکلها و ریختها برسازنده چیزهای سطح زیستی هستند و الگوهای گوناگونِ کارکردنِ لولههای سهگانه یادشده و شیوهای که ماده، انرژی و اطلاعات را پردازش میکردند، رخدادهای این سطح را تشکیل میدهند. در سطح روانی اما- که نسبت به سطحِ سختِزیستی، نرمافزاری مینماید- چیزها و رخدادها بسیار درهم تنیدهاند. ساختارهای روانشناختی خاص، هیجانها و عواطف، مهارتهای شناختی، سازوکارهای لذتبردن و رنجکشیدن، و زیرواحدهای شناسنده و انتخابگر و مدیریتکننده نظام شخصیتی، چیزهای این سطح هستند و کارکرد همین عناصر رخدادهایی هستند که در قالب رفتارهای انسانی در سطحی فردی بروز میکرده است. در سطح اجتماعی اما، بار دیگر با لایهای سختافزاری روبهرو هستیم؛ از این روست که چیزهایی آشکار و روشن را داریم: بناها، معماریها، ابزارها، آثار هنری، سازمانها و خانوادهها و قبایل، در کلیتِ تنومند و تناسخِ جسمانیشان و همچنین جامهها و خوراکها و دست ساختهها. رخدادها در این سطح، از کارکردِ نهادها برمیآمدهاند. مناسک کلان و مراسم اجتماعی، کنشهای متقابل خرد و جریانهای اجتماعی کلان، جنگها و تجارتها و فناوریها و تولیدهای صنعتی در زمره این رخدادها به شمار میروند. سطح فرهنگی به برابرنهادِ کلانِ سطح روانی میماند، از اینرو که در این لایه نیز چیزها و رخدادها به هم گره خورده و در هم تنیده شدهاند. در این لایه چیزها عبارتند از واژگان و عناصر زبانی و نمادها و رمزگان و سرنمونها و رخدادها شیوههایی هستند که این نشانگان برای رمزگذاری پدیدارها به کار گرفته میشوند و روشی که از مجرای آن معنا را میآفرینند و بازتولید میکنند. بر این مبنا، تاریخ مورد نظر ما تاریخ چیزها و رخدادهایی است که در سطوح گوناگون فراز پراکنده شدهاند. تنها زمانی میتوان به روایتی منسجم و فراگیر از تاریخ یک تمدن دست یافت که تمام این رخدادها و چیزها در پیکرهای عمومی و همسازگار در کنار هم گنجانده شوند. اما جادوی زمان آن است که این پیوندِ فراگیر و شاملِ تمام چیزها و تمام رخدادها، تنها یک بار و به شکلی بسیار موقت تحقق مییابد و آن هم در زمان اکنون است؛ از اینرو تمام آنچه مورخ بدان دسترسی دارد، سایه و ویرانه چیزها و رخدادهاست. ردپاهای چیزها و بازتاب و تأثیر رخدادها، تنها مواداولیهای هستند که در اختیار ما قرار دارند. این مواداولیه نیز به شکلی سخت ویرانگرانه در معرض تاختوتاز 2نوع نیروی کاملا متمایز قرار دارند؛ در یک سو، روندهای طبیعی آنتروپیک با بینظمی و خصلت کاتورهایاش دستاندرکار است تا نظمها را از هم بپاشد و تمایزها را از میان بردارد و تقارن را بر همهجا حاکم کند و از سوی دیگر نظامهای شکلدهنده به اکنون قرار دارند که به شکلی متمرکز و سازمانیافته به قلب و تحریف و بازسازی بقایای بازمانده از گذشته مشغولاند، تا اکنون را بر پایههایی تنظیمشده استوار دارند و اختلالهایی که از گذشته در حال رخنه میکند را کنترل کنند. بر این مبنا، میرایی و ناپایداری ذاتی این عناصر، در کنار تلاش سازوکارهای قدرتِ جاری در زمان حال نیروهایی هستند که دسترسی مورخ به چیزها و رخدادهای گذشته را به امری نادر و کمیاب تبدیل میکنند. هنگام نگاشتن تاریخ، باید این کاستی بنیادین را فهمید و پذیرفت و در سایه عدمقطعیت ناشی از آن به کار روایتکردنِ داستانِ گذشته پرداخت. این عدمقطعیت از سویی فروتنی علمی برای مورخ به ارمغان میآورد و از سوی دیگر کارِ بازسازی گذشته را به تجسسی پلیسی مانند میکند؛ چرا که در اینجا نیز باید برگههایی جسته و گریخته برای بازسازی صحنهای مناقشهآمیز در کنار هم قرار گیرد تا شاید گناهکار و بیگناه از هم جدا شوند و عدالت برقرار شود.