چهار جهش بزرگ در تبادل اطلاعات
تكامل سپهر فرهنگ و منشها، با پيچيده تر شدنِ نظامهاي ارتباطى، همگام بوده است. اين افزايش پيچيدگى مديون اين واقعيت است كه نظامهاي ارتباطى محصول تداخل دو لايه از نظام هاي همانندساز تكاملى هستند. همپاى تكامل يافتن بدن ها و منش هاى سوارشده بر اين بدن هامجارى ارتباطىِ مورد نياز براى اندركنش آنها و انتقال منشها هم پيچيده تر شده اند، و امكانات بيشترى را براى تبادل اطلاعات به دست آورده اند. در مسير تكامل نظامهاي ارتباطى چهار واقعه را بايد به عنوان تحولاتى انقلابى و دورانساز در نظر گرفت.
- نخستين تحول، پيدايش زبان طبيعىِ گشتارى/ زايشى بوده است. چنين مىنمايد كه زمان تكامل يافتن زبان را بايد تا پگاهِ شكلگيرى گونهى انسان هوشمند (sapiens Homo) ،يعنى بين صد تا صد و بيست هزار سال پيش، عقب برد. پيدايش زبان طبيعى به آن معنا بود كه نظامی محدود از رمزگان قابليت رمزگذاري و بازنمايی بیشمار معنا را به دست آورند. به اين ترتيب، امكان انتقال افقىِ تنوعی نامتناهی از معناها براى آدمى فراهم آمد. امروز در بين انسانشناسان اين توافق وجود دارد كه اجتماعى شدنِ گونه ي آدمی محصولِ شكلگيرى چنين زبانى بوده است
- دومين جهش بزرگ، به پيدايش خط مربوط مىشود و پيشينهاش به حدود هشت هزار سال پيش باز مىگردد. ثبت منشها در قالب نظامهاينوشتاري، انقلابى در پويايى منشها ايجاد كرد. با پيدايش خط، براى نخستين بار پويايى منشها از پويايى بدنهاى حاملشان مستقل شد. به اين ترتيب، منشها بر مرزهاى زمانى و مكانىِ بدنها غلبه كردند و توانستند در قالبی غيرفعال و مستقل از شبكه ي عصبی، مرزهاي محدودِ سطح زيستی را پشت سر گذارند. وقتی ابوريحان بيرونى هنگام گذر از رود آمودريا از خروشان بودنِ رود هراسيد، منشهاي مورد نظرش را در قالب كتابى براى سلطان ملكشاه سلجوقى نوشت و با پيک برايش فرستاد و به اين ترتيب، بر فاصله ي مكانی ميان منش خويش و مخاطبش غلبه كرد. چيرگی مشابهی بر مرزهاي زمانی، هنگامی رخ داد كه رمانهاى كافكا پس از مرگش منتشر شدند.
- سومين انقلاب در جهان منشها، به قرن شانزدهم ميلادى و انتقال فناورى چاپ از چين به اروپا مربوط مىشود. با ورود صنعت چاپ به اروپا و گره خوردنش با تكاپوى عصر نوزايى، اشكالى تخصص يافته از منشهاى ثبتشده ظاهر شد كه تا آن هنگام ناشناخته بود. كاغذ، مركب و چاپ دستى در تركيب با يكديگر نخستين كتابهاى امروزين را پديد آوردند و انتقال منشها را از محدوديتهاى اقتصادى و مادىِ حاكم بر ثبت شدنشان رهانيدند. از آن به بعد هر منشى مىتوانست با هزينه اى قابل تحمل، مستقل از اندازهاش، در كتابهايى ثبت شود و تكثير گردد. پيدايش صنعت چاپ آنقدر در تكثير منشها مؤثر بود كه از آن هنگام تا كنون كل اطلاعات موجود در سپهر فرهنگى به طور متوسط هر پانزده سال دو برابر شده است
- واپسين انقلاب در عرصه ى انتقال منش به نيمه ى قرن گذشته ى ميلادى مربوط مىشود. در آن زمان اختراع ابزارهاى الكترونيكىِ نگهدارنده، پردازنده، و ناقل اطلاعات نسلى نوظهور از رسانه هاى عمومى را پديد آورد. راديو، تلويزيون، و بعدها ويدئو، ضبط صوت، و ماهواره محصولات اين موج شكفتگى در عرصه ى انتقال منشها بودند. علاوه بر رسانه هاى عمومى الكترونيكى، رايانه ها هم در اين زمان شكل گرفتند و در دو دهه ى اخير شيوه اى جديد از ثبت و انتقال اطلاعات را ممكن ساخته اند.
رايانه ها به ويژه مهم هستند چون از سويی با قابليت پردازش اطلاعاتشان همچون ضميمه اي و كمكی براي مغز عمل میكنند و از سوي
ديگر، به دليل امكان ارتباطشان با يكديگر، ظهور پديده اي مانند اينترنت رارقم زده اند. تركيب اين دو پديده (فردى شدن و اتصال پذيرى) شبكهىهاى رايانه اى غولآسايى پديد آورده كه انتقال منشها را كاملا دگرگون ساخته است. در اهميت اين موج واپسين و اثر عظيمش بر تحول منشها گوشزد كردن همين نكته بس كه نسل كاملا جديدى از همانندسازهاى اطلاعاتى در اين سيستمهاى الكترونيكى نشو و نما يافته اند كه بر خلاف منشها به شبكه ى عصبى آدميان وابسته نيستند، و مىتوانند به عنوان شكلى جنينى از شاخهاى نوظهور و ناشناخته از شبهم نشها در نظر گرفته شوند. اين همانندسازهاى جديد همان ويروسهاي رايانه اى هستند.