چیرگی شهود بر خودکامگی زبانی
از ویکی زروان
شهود، معمولا ، در آن هنگام که به درک و پردازشِ داده هایی متفاوت با زندگیِ روزانه مان مشغولیم جلوه می کند و برای لحظاتی چند، بر خودکامگیِ زبان چیره می شود. در آن هنگام که با محرک هایی پیچیده و بغرنج، همچون پدیدارهای زیبایی شناسانه، روبه رو می شویم و در آن زمانیکه شرایطی بحرانی را تجربه می کنیم روش خطی و ساده شده و کُند و دقیقِ اندیشیدنِ زبانی از مدیریتِ ادراک و رفتار، ناتوان می شود و میدان را به شیوه های بغرنج تر و توانمند تر و ابهام آمیز ترِ شهودی واگذار می کند به این ترتیب، هنرمندی که مشغول آفرینش هنری است و تماشاگری که مجذوب آن آفرینش می شود، برای لحظاتی از دایره ی زبان خارج می شوند و شکلی از ادراکِ شهودآمیزِ غیرزبانی را تجربه می کنند که همچنان معنادار و قانونمند و بنابراین عقلانی است.
- تجربیات زیبایی شناسانه گره گاه هایی هستند که عقلانیتِ طبیعیِ غیرزبانی در آنها رخ می نماید. علاوه بر این مورد، در شرایطی دیگر نیز چنین اتفاقی رخ می دهد و آنهم در موقعیتهای بحرانی است. صخره نوردی که از کوه آویخته و کوچکترین حرکت نادرست به افتادن اش منتهی میشود، و آدمی که یک ببر دنبال اش کرده، مجالی برای صورتبندیکردن افکارشان در قالب زبان ندارند. آنها در این لحظات به رفتارهایی خودجوش و سریع نیازمندند که تنها از چشمه ی شهود بیرون می جوشد. این غلبه ی عقلانیتِ شهودی بر عقلانیتِ زبانی به هنگام خطر، نشانگرِ توانمندیِ شهود در پردازش داده ها و مدیریت خود است. شاید عقلانیتِ زبانی، دقت بیشتری داشته باشد و به دلیل تحویل کردنِ معنا به خشت های زبانی، جهان را در چشمان مان ساده تر و بنابراین فهمیدنی تر کند، اما چنین روشی در شرایطی که پای مرگ و زندگی در میان است، کارآمد نیست.
- شرایط بحرانی، شهودی را می طلبد که با وجود ابهام و کلیت بیشترش، برداشتی چندجانبه تر و فراگیرتر از جهان را به دست می دهد. از اینروست که در مسیر تکامل آدمیان، عقلانیتِ زبانی تمام حوزه های تفکر را تسخیر کرده است،مگر دو حوزه ی مخاطره و زیبایی را. در هر دو، شناختی عمیق تر و پیچیده تر از جهان موردِ نیاز است و در هر دو،پای ساخت های زبانی ـ به دلیل سادگی بیش از حدشان ـ می لنگد. از همه مهمتر این که در هردو، کنشِ ارتباطیِ نمادین اهمیتی برای فرد ندارد.