بندبازی بر لبه تیز جبرانگاری
تصويرى كه در نظريه ى منشها از عنصر فرهنگى داريم، با اين تصوير بدبينانه متفاوت است. چنين به نظر مى رسد كه جوامع انسانى، نقطه ى اوجى در سازماندهى سيستم هاى پيچيده بر سياره ى ما باشند، كه در آنها دو لايه از همانندسازها با هم تركيب شده اند. لايه ى پايه ى زيرين، كه زيربناى لايه ی بالايى را هم تشكيل مى دهد، سطح زيستى است. در آن با بدن هايى زنده سر و كار داريم كه در راستاى بقاى خود و ژنومشان مى كوشند و برنامه اى بغرنج را براى بيشينه كردن نسخه هاى اطلاعات ژنومىِ خود اجرا مى كنند. به رسميت پذيرفتن اين سطح زيستشناختى، بر خلاف آنچه برخى ادعا كرده اند، به جبرانگارى منتهى نمى شود. برنامه ى يادشده به قدرى پيچيده و سترگ است، و نقاط تقارنى پديدآمده بر فضاى حالت آن چنان متراكم و انبوه اند كه درجه ي آزادى چشمگيري را به آن می بخشند. رفتار ين سيستمهاي پيچيده با پويايیِ تعين پذير و جبرى نظام هاي ساده قابل مقايسه نيست. ساخت زيستشناختى بدن جانداران - و به طور خاص ساخت دستگاه عصبى انسان - چنان پيچيده شده كه عملا رفتارى خودمختار و آزادانه را برايش به ارمغان آورده است. بديهى است كه اين آزادىِ رفتار در دامنه اى از انتخاب هاى مجاز و حوزه اى معلوم از فضاى حالتِ دسترسى پذير ممكن است. ولى مگر آزادى، همين امكانِ انتخاب از ميان گزينه هاى در دسترس نيست؟