تحویل‌گرایی

از ویکی زروان
(تغییرمسیر از تحویل­‌پذیر)
پرش به: ناوبری، جستجو


تحويل‏‌گرايى (Reductionism) باور به اين كه كل تنها به مثابه مجموعه‏‌اى از عناصرِ سازنده‏‌اش اعتبار دارد.

يعنى اعتقاد به اين كه كل چيزى نيست جز مجموعه‏‌ى اجزاء

کتاب سیستمهای پیچیده (ص:260-261-262-263)


...محصول تمام اين دستاوردهاى فكرى، علم نوين بود. علمى كه دو پايه‌‏اش -رياضى‏‌گونه بودنِ طبيعت و تجربه محورى- مقدس فرض مى‏‌شدند و مبنايش گردن نهادن به قواعد شكست پديده بود. قواعدى از آن پس با نام رويكرد تحويل‏‌گرايانه شهرت‏ يافت. تحويل كردن، تعميم همان تجزيه و تركيبى بود كه در شكست پديده‏‌ها ديديم. تحويل كردن به معناى تجزيه كردنِ‏ يك پديده‏‌ى كلان به واحدهاى كوچكترش بود، و بيان روابط بين اين واحدها به زبان رياضى.


نیوتن، پشگام عصر تحویل گرایان

وقتى نيوتون معادلات مشهورش را براى حركت سيارات در منظومه‌‏ى خورشيدى مى‌‏نوشت، به اين ترتيب عمل مى‏‌كرد. نخست آن كه منظومه‏‌ى خورشيدى را مجموعه‏‌اى از سياره‏‌ها فرض مى‏‌كرد كه هريك نام و جرم و حجم مشخصى دارند (تجزيه). آنگاه رابطه‌‏ى دو به دوى اين اجرام را با هم بررسى مى‏‌كرد و آن را در قالب معادلاتى رياضى (معادلات گرانش) بيان مى‏‌نمود. به اين ترتيب، منظومه‏‌ى خورشيدى به مجموعه‌‏اى از سياره‏‌ها با روابط گرانشى ميان‌شان تحويل مى‏‌شد. اين بدان معنا بود كه از آن پس يك اخترشناس مى‌‏توانست ادعا كند كه منظومه‏‌ى خورشيدى چيزى نيست جز سياره‏‌هایى كه بر هم نيرو وارد مى‌‏كنند.

اين روش به زودى در همه جا به كار گرفته شد. تامس هابز، كه به شدت از مكانيك نيوتونى تأثير پذيرفته بود، با نگارشِ كتاب لوياتان شالوده‏‌ى جامعه‌‏شناسى سياسى را پى ريزى كرد. آنچه كه او انجام داد، تحويل كردنِ جامعه به اجزاى سازنده‏‌اش -يعنى آدم‌ها- بود. او نخست افراد را به عنوان عناصر سازنده‌‏ى جامعه مورد بررسى قرار داد، و بعد روابط و قواعد حاكم بر اندركنش ميان‌شان را در قالب اصولى تدوين كرد. به اين ترتيب مى‏شد ادعا كرد جامعه چيزى نيست جز انسان‌هایى كه با روابطى (كه بر مبناى قرارداد اجتماعى تنظيم شده) در كنار هم زندگى مى‏‌كنند.


مزایای تحویل گرایی

تحويل‌گرايى، به دليل اين كه امكان بيان رياضى رخدادها را فراهم مى‏‌كرد، و مشاهده را به امرى دقيق و شفاف بدل مى‌‏نمود، خيلى زود در ميان دانشمندان محبوبيت يافت. در واقع نظریه‌ی اتمی که یکی از ارکان علم مدرن است، مبنای روش‌شناسانه‌ی خود را بر تحویل‌انگاری قرار داده است، و هنوز هم این نگرش سیطره‌ی کامل خود را در علومی دقیق مانند شیمی و فیزیک حفظ کرده است.

معادله‏‌ى مقدس تحويل‏‌گرايى آن است که: "(الف) چيزى نيست جز مجموعه‌‏ى (ب)ها". که در آن الف و ب عناصر سازنده‏‌ى پدیده‌ی مورد بررسى هستند و روابط ميان‌شان اهمیتی فرعی دارد و به عنوان نظمى كه بر گيتى حاكم است، و نه ماهيتى مجزا، مورد بررسى قرار مى‏‌گرفت. به این شکل دانشمندان متقاعد شدند كه "نور چيزى نيست جز مجموعه‏‌ى فوتون‏‌ها"، "ماده چيزى نيست جز مجموعه‏‌ى اتم‏‌ها"، "اتم چيزى نيست جز مجموعه‌‏ى الكترون‏‌ها و پروتون‌‏ها و نوترون‏‌ها"، و "جاندار چيزى نيست جز مجموعه‏‌ى سلول‏‌ها"، ...

كاميابى روش تحويل‌‏گرايانه تا ميانه‏‌ى قرن بيستم ادامه داشت. رشد صنعتى چشمگيرِ مبتنى بر تغيير دادنِ ماده‏‌ى خام، زير تأثير اين نگرش ممكن شد. كارخانه‏‌هاى عظيم قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم میلادی، با بهره‏‌گيرى از اين اصول كار مى‏‌كردند. هنگامى كه در سال 1920 میلادی، فورد موفق شد كار را هم به عناصر سازنده‏‌اش تحويل كند، تحولى جدى در صنعت ايجاد شد. فورد، پديده‏‌ى كار -يعنى فعاليت‌هاى انسانى براى تغيير ماده‏‌ى خام و توليد محصول- را به عناصر سازنده‏‌اش تجزيه كرد و به اين نتيجه رسيد كه "كار چيزى نيست جز مجموعه‌‏اى از حركات". به اين شكل بود كه تركيب اين زنجيره از حركت‌ها و بهينه كردن‌شان جریانِ فورديسم را ايجاد كرد و توليد انبوهِ محصولات پيچيده‏‌اى مانند خودرو را ممكن ساخت. رشد صنعتى قابل توجه آمريكا و تبديل شدنش به قطب خودروسازى جهان -كه به زودى به مهمترين صنعت بين‏‌المللى تبديل شد،- تنها در سايه‏‌ى فورديسم ممكن گشت.


سیستم های پیچیده، چالشی بر تحویل گرایی

با وجود اين سابقه‌‏ى درخشان و اين دستاوردهاى افتخارآفرين، برخى از دانشمندان پيشرو دل خوشى از روش تحويل‏‌گرايى نداشتند. مهمترين مشكل‏شان، زيربناى فلسفى‏‌اى بود كه تحويل‏‌گرايى را موجه مى‏‌ساخت. زيربنايى كه از دل تجربه‏‌انگارى خام و ساده‏‌انديشانه‏‌ى قرن شانزدهم میلادی بيرون آمده بود و كل را به قيمت توجه به جزء ناديده مى‏‌گرفت. ديگرى، رخداد‌هایى بود كه آشكارا با روش تحويل‏‌انگارانه قابل تحليل نبودند. معلوم نبود چگونه كاركرد چيزى به پيچيدگى مغز را مى ‏توان با تحويل كردنش به ميلياردها نورون فهميد. در اوايل دهه‏‌ى پنجاه میلادی، وقتى كه معلوم شد ماده‌‏ى وراثتى DNA است، اين كه چطور اطلاعات رشته‏‌ى نوكلئوتيدى به صفات پيچيده‏‌ى زيستى تبديل مى‌‏شود معمايى حل ناشدنى جلوه مى‏‌كرد.

وقتى جنگ جهانى دوم با عقلانيت تكان دهنده و وحشتناكش آمد و گذشت، بسيارى از انديشمندان خود را با ويرانه‏‌هاى شهر‌هایى روبرو ديدند كه با تكنولوژى‏‌هاى كارآمد تحويل‏‌انگارانه نابود شده بودند و اردوگاه‏‌هاى مرگى كه بدون در نظر گرفتن معناى كلى كاركردشان -رنج و مرگ انسان‌ها- در سطوح تخصصى و جزءانگارانه بسيار خوب كار مى‏‌كردند. چيره شدن كمونيسم در روسيه و چين و تبديل شدن اين دو كشور به نظام‌‌هایى سركوبگر و خودكامه، فرهيختگانى را كه شيفته‏‌ى ماركسيسم و علمى بودنش شده بودند، سرخورده كرد. گزاره‏‌هاى مشهورِ "جامعه چيزى نيست جز طبقه‏‌هاى اقتصادى" و در نتيجه "تاريخ چيزى نيست جز كشمكش طبقاتى"، در عمل به پيامد‌هایى چنان ناخوشايند منتهى شدند، كه براى بسيارى از انديشمندان بازبينى كل نگرش تحويل‏‌انگارانه را ضرورى مى‏‌ساختند.

خلاصه

پس تحويل‏گرايى باور به اين است كه كل تنها به مثابه مجموعه‏‌اى از عناصرِ سازنده‏‌اش اعتبار دارد. يعنى اعتقاد به اين كه كل چيزى نيست جز مجموعه‏‌ى اجزاء. همچنین تحويل گرايى شالوده‏‌ى علم مدرن را تشكيل مى‏‌دهد كه سه گام اصلىِ روش شناسانه را شامل مى‏‌شود:

الف) تجزيه‏‌ى كل به عناصر سازنده‏‌اش، و شناسايى خواص اين عناصر،
ب) بررسى تجربى روابط بين اين عناصر و استخراج قوانين رياضى‏‌گونه،
پ) بهره‏‌گيرى از اين قواعد براى ابداع تكنيك و فن.