زيرسيستم
زيرسيستم (Subsystem) سيستمى است كه محيطش سيستمى ديگر باشد و براى انجام فرآيندى خاص تخصص/تمايز یافته باشد.
کتاب سیستمهای پیچیده (ص: 194-195-196)
تخصص و تمايزيابى همواره در كنار هم ديده مىشوند. تخصص بدون تمايز و تمايز بدون تخصص ممكن نيست. اين دو در واقع روندهایى يگانه هستند كه ما براى ساده شدنِ كار تحليلشان آنها را به اين ترتيب از هم تفكيك كردهايم. اين تفكيك هم مانند تمايز عنصر از رابطه و كاركرد از ساختار برايمان كارآمد است، چرا كه مىتوانيم روند تغيير شكل بافتهاى بدن جنين (تمايز جنينى) را مستقل از جريان مهارتيابىهاى عضلانى و شكلگيرى كاركردهاى جديدش (روانشناسى رشد) بررسى كنيم.
با اين وجود نگريستن به محصول اتحاد اين دو نيز ارزشمند است. اين محصول، همان است كه در قالب فرآيند نیز با آن برخورد داریم.
واحدهاى مرزبندى شدهى ساختارى/كاركردى، كه معمولاً جايگاه فرآيندى خاص هم هستند، زيرسيستم ناميده مىشوند. زيرسيستم ، سيستمى است كه محيطش سيستمى ديگر باشد و براى انجام فرآيندى خاص تخصص/تمايز يافته باشد.
مىتوان در هر سيستم دو نوع ارزشِ از اطلاعات -ساختارى و كاركردى- را تشخيص داد. نخستين گامِ تمايز و تخصصيابىِ سيستمها، تفكيك اين دو بخش از يك ديگر است.
يكى از نخستين كسانى كه به اهميت اين تمايز به شكلى سيستمى نگاه كرد، ريچارد داوكينز بود. او در كتاب مشهورش "ژنِ خودخواه" به اين موضوع اشاره مىكند كه تكثير و توليد مثلِ ساختارى، به ظاهر از پيچيدهتر شدنِ كاركردى تمايز يافتهاند و دو جايگاه متفاوت -ژنها و دستگاه عصبى- هدايتشان را بر عهده گرفتهاند. در سال 1984 میلادی دانشمندى به نام الدريج، با الهام از بحثهاى داوکینر، مدلى از سيستمهاى زندهى تكاملى ارائه كرد كه بر مبناى آن جانداران در كلىترين حالت از دو زيرسيستمِ متمايزِ همانندساز و اندركنشگر تشكيل يافتهاند. اين تقسيمبندى از ديد مدل ما هم سودمند است و بنابراين آن را براى تفكيك كاركردهاى اصلىِ سيستمهاى پيچيدهى خودارجاع به كار مىگيريم.
الف) همانندساز، زيرسيستمى است كه براى فرآيندِ توليد مثل تخصص يافته است و بقاى گونهى سيستم را در دراز مدت تضمين مىكند. در جانداران، حافظهى اين سيستم از جنس مواد نوكلئوتيدى است و تنها براى جفتگيرى، هماورى و تقسيم تخصص يافته. هاگِ باكتريها، سلولهاى زاياى جانوران سادهاى مثل كيسهتنان و اسفنجها، اندامهاى تناسلى جانوران و گلِ گياهان نمونههايى از اين زيرسيستمها هستند. در سيستمهاى غيرجاندار، مىتوان به نهادهاى تكثير فرهنگ (آموزش و پرورش) و بدن (زايشگاه) در جوامع اشاره كرد.
ب) اندركنشگر، زيرسيستمى است كه براى فرآيندِ سازگارى با تنش و چيرگى بر فشار محيط تخصص يافته است. هدف از اندركنشگر آن است كه تنشهاى لحظهاىِ وارد آمده بر سيستم را دفع كند و بقاى خودِ سيستم را در زمانى كوتاه حفظ كند. در جانوران حافظهى اين بخش از جنس شبكههاى عصبى است و براى انجام تمام كنشهاى زيستى -به جز توليد مثل- كارآمد است. تمام پيكرهى سيستمها به جز بخشِ همانندساز را مىتوان اندركنشگر دانست. نهادى اجتماعى مانند ارتش و اندامهایى مانند چشم و قلب نمونههایى از اندركنشگرها هستند.
سيستمها گذشته از اين دو زيرسيستم اصلى، واحدهاى ديگرى هم دارند. هر اندركنشگرِ جاندار، از مجموعهاى از اندامها و بافتها و ياختهها تشكيل يافته است و هر همانندساز اجتماعى از شمار زيادى ساختمان و آدم و متن و سازمان برخاسته است. بنابراين شمار و تنوع عينىِ زيرسيستمها بسيار بيش از آن است كه در اين ردهبندى ساده ديديم.
پس زيرسيستم، سيستمى است كه محيطش سيستمى ديگر باشد و براى انجام فرآيندى خاص تخصص/تمايز يافته باشد. سيستمهاى پيچيده دو نوع زيرسيستم اصلى دارند: همانندساز و اندركنشگر.