سرمش؛ قالب و چارچوب شناختی
در آثار جامعه شناسان و فيلسوفانى كه به مفهوم فرهنگ پرداخته اند، كليدواژگانى براى اشاره به برخى از اين سطوح ابداع شده است كه بايد دراينجا ارتباط شان را با مفاهيم خودساخته مان توضيح دهيم. در ميان در آثار نويسندگانی كه به سطوح كلان فرهنگ نظر داشته اند، سرمشق در آثار کوون، قالب در فلسفه ي هايدگر و چارچوب شناختى در كتابهاي فوكو كليدواژگانی هستند كه با ابرمنشها در نظريه ي منشها مترادف هستند. هر يک از اين مفاهيم زاوي هاي خاص از ابرمنشها را نمايندگى مى كنند. از ميان انديشمندانِ علاقه مند به سطح خُرد، تعريف داوكينز از مم، و لومان از مضمون را مى توان با منش مترادف گرفت. مفهوم عادتواره در آثار بورديو بيش از آن كه بر عنصرى منفرد و همانندساز تأكيد داشته باشد، بر گره گونه بودن مراكز توليد فرهنگ بر شبكه هاى اجتماعى دلالت دارد، و بنابراين ارتباط چندانى با منش پيدا نمى كند.