سطوح مختلف پیوند قدرت و منشها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

در جوامع گردآورنده -شكارچى و بوستانكاران باستانى، نظامهاي توليد معنا و سلطه ى اجتماعى در هم تنيده شده بودند به طوري كه جادوگر و رئيس قبيله معمولا يک نفر بود. در سومر باستان، اِنسى مقامى بود كه همزمان نقش كاهن اعظم و حكمران را ايفا مى كرد، و تا ديرزمانى كاخ و معبد از هم جدا نشده بودند. جدايى اين نهادها از هم، و رقابتشان با يكديگر فرآيندى بوده كه در طول هزاره ها و به دنبال دگرديسى ساخت كلى جامعه حاصل شده است. چنين مى نمايد كه گذارهاى عمده در شيوه ى زندگى (گذار از بوستانكارى به كشاورزى يكجانشين به جوامع صنعتى) عامل اصلىِ اين تمايزِ نقشها بوده باشد. در اين چارچوب، پيوند خوردن سازوكارهاى توليد منش با نظامهاي توليد قدرت سياسى را مى توان در چند سطح مورد بازبينى قرار داد:


- در سطح سيستمى، قدرت را مى توان به عنوان توانايى تغيير دادن هستى تعريف كرد. قدرت، آن عامل بغرنجى است كه از تركيب شاخصهاى گوناگون رفتارى در يک سيستم پديد مى آيد و توانايى مديريت سطوح مختلف هستى (من، ديگرى و جهان) را در يک سيستم تعيين مى كند.


سيستم در جريان پويايى خاص خود، برخى از گزينه هاى فضاى حالت خويش را به دليل سازگارى، پاداش، يا بقايى كه توليد مى كنند بر بقيه ترجيح مى دهد. اين كه سيستم چقدر تحقق عملى اين انتخاب كامياب باشد، توسط شاخصى به نام قدرت تعيين مى شود. به اين ترتيب،

* قدرت در سطح زيستى با توانايى حفظ بقا مترادف است
* در سطح روانشناختى مى توان با عبارت قابليت لذت بردن تعريفش كرد
* در سطح جامعه شناختى، ردپايى از معيارهاى زيستى (بقا) و روانى (لذت) نمى توان يافت. در اين سطح، تنها، كنش ارتباطى و اندركنش هاى اطلاعاتى و معنايى بين كنشگرها را داريم و سازماندهى رفتار جمعى را، كه در قالب نهادهاى اجتماعى نمود مى يابد. در اين سطح هم، مانند ساير سطوح، قدرت به صورت درجه ى آزادى سيستم اجتماعى براى انتخاب گزينه هاى مورد نظرش تعريف مى شود.

سازماندهى قدرت در سطح جامعه شناختى به نهادهاى تخصص يافته ى سياسى واگذار مى شود. نهادهاى سياسى دستگاه هايى مفهومى/ رفتارى هستند كه بازى بر سر قدرت را در ميان كنشگران انسانى ساماندهى مى كنند و برنده و بازنده را در اين رقابت عمومى تعيين مى نمايند.


در تمام سطوح يادشده، منشها اهميتى كليدى دارند. هر منش، بسته به معنايى كه براى حاملش توليد مى كند، دستيابى به بخشهايى از فضاى حالت رفتارى را براى وى ممكن مى سازد و بخشهاى ديگرى از آن را محدود مى نمايد. به اين ترتيب، منش كوانتومى معنايى است كه در معادلات رفتارىِ منتهى به مجموعه ى چند لايه ى «بقا / پاداش/ كاميابى سياسى» وارد مى شود و معادلات قدرت را دگرگون مى سازد.


منشى كه توجيهى شرعى و آسمانى براى حق الهى سلطنت فراهم مى كند در جامعه اى خانخانى، مانند اروپاى قرن دوازدهم ميلادى، به سرعت حالت هنجارين مى يابد و به مركز ثقل تبادلات قدرت تبديل مى گردد. چنان كه در تاريخ ديده ايم، ابرمنشى كه اين محتواى معنايى را با عناصر دينى پيوند دهد، مى تواند پايدارى ساختار سياسى جامعه را براى قرنها تضمين نمايد.