اسطورهشناسی ایرانی
عناصر فرهنگ ایرانی و باورهای دینی ایرانیان باستان همواره موضوعی دردسرساز بوده و هنوز نیز هستند. اسطورهشناسی ایرانی، از نظر تاریخی نقطهی شروع آن چیزی بود که ادوارد سعید شرقشناسی خوانده است. در واقع با ترجمهی آنکتیل دو پرون از اوستا به زبانهای اروپایی بود که موج علاقه به باورهای شرقی در اروپا آغاز شد، و از آن هنگام تا به امروز برداشتهای دانشوران اروپایی در مورد آیینها و عقاید ایرانیان باستان در دو جبههی کاملاً متمایز گسترش یافته است.
در درون زمینهی اروپایی برداشتها و روایتهایی که از این اساطیر به دست دادهاند، داربستی بوده که اروپاییان نسخههایی نوتر و تخیلیتر را برای بازسازی هویت خویش بر آن بنا کردهاند. بهویژه در زمینهی فرهنگ ژرمنی که پایبندیاش به میراث کلیسایی کمتر، پویایی و سیالیت هویتش بیشتر، و اشتیاقش برای دستیابی به هویتی وحدتبخش افزونتر بود، اساطیر ایرانی همچون نیروی محرکی عمل کرده که نسخههایی بسیار گوناگون از هویتهای اروپایی -از نازیسم آلمانی گرفته تا سارماتیسمِ لهستانی- را در خود پرورده است.
در زمینهی ایرانی اما، اسطورهشناسی ایرانی علمی ناسازگون بوده است. از سویی ترجمهی دانشوران اروپایی و ارتباط نزدیکشان با دانشوران ایرانی آموزههای ایشان را به سرعت در جامعهی ما ترویج کرده، و از سوی دیگر این حقیقت که بخش مهمی از برداشتهای ایشان گذشتهای پرافتخار را برای ایرانیان در نظر میگیرند، ایشان را به چهرههایی محبوب تبدیل کرده است. نیبرگ در مقدمهی کتاب مهمش «دینهای باستانی ایران»، مینویسد که مخالفت دانشمندانی مانند هنینگ و هرتسفلد با او به خاطر تعصب دینی ایشان در مورد زرتشت و ایران باستان است، و این حرفی درست است. ایرانشناسان اروپایی در واقع دانشمندانی برخاسته از تمدن اروپایی بودند که در برخورد با تمدن ایرانی تا حدود زیادی ایرانی شدند. آنان زبان فارسی را آموختند، معمولاً برای سالهایی طولانی در ایران زیستند، و گاه حتا خانوادهشان را در پیوند با ایرانیان تشکیل دادند، و با عناصر نمادین هویت ایرانی همچون نشانگانی «خودی» و درونیشده برخورد کردند. آن نقطهی قوتی که در مقایسه با همتایان ایرانی خویش داشتند، آموزش دقیق و بستر نظری محکمشان در قلمروی دانش جدید بود که از تربیت دانشگاهی اروپاییشان بر میخاست و ذهنیتی منظم و دقیق را به همراه انضباطی سزاوار تحسین در زمینهی خواندن و آموختن برایشان به ارمغان میآورد، و این بخت که با وجود دلباختگیشان به ایران، میتوانستند از بیرون به موضوع پژوهش خویش بنگرند. از این رو، آثار ایرانشناسان اروپایی در حدود دویست سالی که از عمر این دانش میگذرد، همچنان در درون ایران بیرقیب مانده، و همچون داربستی برای برساختن هویتی مدرن و باستانگرا -که برای حدود نیم قرن از نظر سیاسی نیز مسلط بود،- مورد استفاده واقع شده است.
اسطورهشناسی ایرانی عرصهای دشوار و دردسرساز از چالشهای نظری را پیشاروی اندیشمندان فرا میگشاید. این زمینه به چند دلیل دانشی پیچیده و پر فراز و نشیب است. نخست، بدان دلیل که اساطیر ایرانی، مجموعهای از باورها را در بر میگیرد که در جامعهای متکثر و چند قومی، برای مدتی بسیار دراز وجود داشته است. دستکم پنج هزار سال تاریخ مدون و نوشتهشده از باورهای اقوام ایرانی در دست است، و حوزهی جغرافیایی این آرا از قلمرو ایرانزمین خارج شده و تا شمال هند و مرزهای چین و اروپای غربی گسترش یافته است. چندان که امروز بیشترین دانستهها در مورد ایزد ایرانی مهر را از اروپای غربی داریم و برای فهم تصوف ایرانی باید حتماً با ابن عربی اندلسی و شاگردانش در مصر آشنا باشیم. بنابراین دشواری اسطورهشناسی ایرانی، تنوع باورنکردنی باورها، شاخهزایی چشمگیر و شگفتانگیز نمادها و نظامهای نظری، و تداوم دیرپای تاریخی و پهناوری گیجکنندهی جغرافیایی است.
دومین دلیل، آن است که باورهای اساطیری ایرانی به شکلی تکاندهنده در طول این مدت دراز باقی ماندهاند و بخش مهمی از آنها تا امروز نیز به بقای خود ادامه دادهاند. این بدان معناست که وارد شدن به بسیاری از قلمروهای معنایی، تابو محسوب میشود، و خطوط قرمز بسیاری دست و پاگیرِ پژوهشگران است. پژوهشگران اروپایی از این نظر در این قلمرو برنده هستند که این خطوط قرمز را در نمییابند، و بنابراین با نگاهی شفاف و متقارن به موضوع خود مینگرند، اما معمولاً به خاطر همین بیرونی بودن نگاهشان، پیچیدگی یادشده را در نمییابند و به یکی از رایجترین -یا گاه دمدستترین- روایتِ از منشی چندسویه و لایه لایه بسنده میکنند.
بنابراین دانش اسطورهشناسی ایرانی با وجود دارا بودن دانشمندان نامدار بسیار و افسون کردنِ ذهنهای بسیار ژرفنگر، همچنان با آشفتگی و سردرگمی روبروست. از سویی بدان دلیل که نگاهِ بومی از درون به اساطیر ایرانی محدود به خطوط قرمز عقیدتی و تابوهایی نظری است، و از سوی دیگر از آن روی که نگاه اروپایی از بیرون به بخش مهمی از دادهها و محتواهای این چارچوب معنایی دسترسی ندارد. از این روست که بهترین متون اسطورهشناسانه در زمینهی باورهای ایرانی، دستبالا چارچوبی نظری در مورد یک پیامبر یا یک دورهی تاریخی به دست میدهد، و هنوز به مرتبهی دستگاهی فراگیر و نظری برکشیده نشده است، که بتواند کلیت تاریخ تحول امر قدسی در ایران زمین را دنبال کند، و آن را در بستری یکپارچه از قواعد عقلانی بفهمد و صورتبندی کند.
وکیلی، شروین. اسطورهشناسی ایزدان ایرانی، نشر شورآفرین، تهران، ۱۳۹۵ (ص ۱۳-۱۰)