شناخت ( بودن -شدن )

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

کلیدواژه‌های خویشاوند (مفهومی)

زمان ـ مکان،‌ بود ـ نمود، چيز ـ رخداد، ايستايی ـ پويايي

تعریف کوتاه و فشرده

اصل مه‌روند: هستی امری پویا و دگرگون‌شونده است و این پویایی همیشگی آن را «شدن» می‌نامیم. یعنی تحرک و تغییرِ دایمیِ «نمود»،‌ پژواک سرشت «بود» است. هر آنچه در تورِ شناخت گرفتار می‌آيد، بخشی از این پویایی فراگیر و بی‌کرانه‌ي‌ هستی است که در زمان ـ مکانی کرانمند محصور شده و هم‌چون یک نمودِ مجزا و تفکیک‌پذیر از زمینه‌اش، قالب می‌خورد. این روند با چشم‌پوشی از پویایی همیشگی هستنده‌ها و فروکاستنِ‌ «شدن» به امری ثابت و منجمد ممکن می‌شود، و می‌توانیم با «بودن»‌ توصیفش کنیم. به این ترتیب، روند شناخت هنجارین که از نوسان میان بود و نمود برمی‌خیزد،‌ عبارت است از تحویل کردنِ‌ شدنی‌ها به بودنی‌ها. «بودن»، به خاطر تأکید بر سویه‌ی ایستایی، با چیزها و «شدن»، به خاطر پیوندش با پویایی، با رخدادها ارتباط برقرار می‌کند. به همین ترتیب، بودن با مکان و شدن با زمان پیوند می‌یابد.

توهم چيزوارگى: نادیده انگاشتنِ «سیر جاویدانِ شدن»‌ به ثابت و مستقر و ایستا نمودنِ هستنده‌ها منتهی می‌شود. در نتیجه، منِ شناسنده می‌پذیرد که هستنده‌ها اموری ایستا و پایدار و ثابت‌اند که با هم ارتباطی از نوعِ «کنار هم بودن» را برقرار می‌کنند، و نه «با یکدیگر شدن» را.

تله‌ی اپوش: نادیده‌ انگاشتنِ شدن و تمرکز بر بودن به ایستا پنداشتنِ هستی منجر می‌شود. در نتیجه، منِ شناسنده در مورد خویشتن نیز تلقی مشابهی پیدا می‌کند و مدیریت خویش را به گزینش شیوه‌های متفاوت بودن محدود می‌سازد. این تله به ماندِ کنشی منتهی می‌شود و پویایی و سیال بودن «من» را مهار می‌سازد.

راهبرد تيشتر: حفظ تعادل میان بودن و شدن، نگریستن به نمودها به مثابه روندهایی از شدن، که در برش‌های کرانمند و خودساخته‌ای از زمان ـ مکان به چیزهایی با بودن‌های خاص و ایستا تبدیل شده‌اند. پذیرش و مدیریت خویشتن هم‌چون هستنده‌ای چابک و دگرگون‌شونده و در حال شدن.

تعریف تفصیلی

تصویر، فایل صوتی، یا فیلم

مراجع