طرد رقابتى
شايعترين رابطه ى دو همانندساز، رقابت است. دو نظريه ى متعارض كه هر دو مدعى تعريف حوزه ى معنايى خاصى هستند و مى كوشند تا بر نظام معنايى فرد خاصى مسلط شوند، در حال رقابت با هم هستند. چيرگى هريک از آنها بر ساخت روانى فرد، به طرد ديگرى منتهى خواهد شد و اگراين ماجرا در تمام مغزها تكرار شود، منش ناتوان تر در لايه ى فرهنگى آن جامعه ى خاص منقرض خواهد شد.
امكان ديگرى كه ممكن است پيش آيد، آن است كه منشهاى رقيب حوزه ى كاركردى خود را جدا كنند و هر يک به بخشى از قلمرو مورد ادعاى خود بسنده كنند. در اين حالت منشها براى تعريف حوزه ى معنايى جزئى ترى تخصص مى يابند، يا در مهيا كردن لذتى ويژه تر از قبل، ماهر مى شوند. اين روند تقسيم كار و تخصصى شدن منشها را – كه در بومشناسى طرد رقابتى مى خوانيم - در سطح همانندسازهاى زيستى هم مى بينيم.
در جريان طرد رقابتى، همانندسازهاي رقيب از تلاش براى چيره شدن بر كل منابع دست مى كشند و در مقابل براى استفاده از بخشی محدود از آن تخصص مى يابند. به اين ترتيب، هر همانندساز در ارتباط با زيرواحدخاصى از منابع امكان برد بيشترى پيدا مى كند.
همانندسازهايى كه با پشتوانه ى تخصص يافتن و پيچيده تر شدنشان بر بخشى از منابع استيلا يافته اند، در آن حوزه ى خاص بر رقيبانشان پيروز مى شوند، و در ساير فضاها و در ارتباط با ساير بخش هاى منابع، ميدان را به رقيبانى كه آنها هم به همين شكل تخصص يافته اند واگذار مى كنند. به اين ترتيب، فشار انتخاب طبيعى با تقسيم شدن فضاى رقابت به قلمروهايى كه همانندسازها در هر يک از آنها رقيبانشان را دفع مى كنند، كاهش مى يابد. از اين رو، تداخل بين منابع مورد نياز همانندسازها كاهش مى يابد و رقابت از راه جدا شدن فضاى حالت آنها از بين مى رود.