ابرچرخه

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

ابرچرخه (Hypercycle)

مجموعه‌‏اى خودارجاع و پيچيده از عناصر است كه توسط روابطى به هم تبديل مى‌‏شوند.

سیستم های پیچیده (ص:152-153-154-155)



روابط بازگشتى را در تمام سطوح سيستم‏هاى خودزاينده مى‌‏توان باز يافت. اگر در يك سلول زنده، به مدتى نامتناهى مسير يك اتم كربنِ نشاندار را دنبال كنيم و مولکول‌هايى كه اين اتم به آنها وارد مى‌‏شود را رديابى نماييم، خواهيم ديد كه اين اتم تمام مولكوهاى آلى سيستم را در خواهد پيمود. اين بدان معناست كه در سطح بيوشيميايى، تمام واكنش‌هاى موجود در سيستم زنده به هم چفت شده‏‌اند. همه چيز در ساخت شيميايى حيات حالت چرخه‏‌اى دارد. در اين شهرِ سرگيجه‏‌آور، بن‏‌بست وجود ندارد، هر آنچه هست، ميدان‌ها و شاهراه‌هاى متصل به هم است. ممكن است ما به عنوان زيست‏‌شناسانى درس خوانده و مغرور از معلومات كامل‏مان، به کتاب‌هايى استناد كنيم كه يك چرخه‏‌ى منفرد (مانند چرخه‌‏ى كربس)، يا -از آن بدتر!-يك مسير يك طرفه‏‌ى شيميايى (مانند تجزيه‌‏ى گلوكز) را به عنوان فرآيندى زيستى عنوان كرده‏‌اند. اما در واقع چنين چيزى در سيستم‏‌هاى زنده وجود ندارد.

در سيستم‏هاى زنده، هريك از اين چرخه‌‏ها يا راه‌ها در انبوه چرخه‏‌ها و راه‌هاى ديگرى گم شده‏‌اند، كه در نهايت مجموعه‏‌ى غول آساى يكپارچه‏‌اى از ارجاعات شيميايىِ در هم بافته را به دست مى‏‌دهد. چنين مجموعه‌‏اى را در علم بيوشيمى، ابرچرخه مى‏‌نامند. ابرچرخه، مجموعه‌‏اى خودارجاع و پيچيده از عناصر است كه توسط روابطى به هم تبديل مى‌‏شوند. يك سلول، در واقع يك ابرچرخه‌‏ى عظيم شيميايى است كه در زمينه‏‌ى آبىِ محدود به غشاء سلول - حد و مرز سيستم- به چرخش‏هاى بازگشتىِ خود مشغول است.

مى‏توان مفهوم ابرچرخه را به كل نظام‌هاى خودارجاعِ غول‏‌آسايى كه در نظام‌هاى خودزاينده يافت مى‏‌شوند، تعميم داد.

ابرچرخه‌‏ها، در هر سطحى كه نگريسته شوند، با هم اتصال دارند. يك سلول بدن شما، در كليتِ خود، يك ابرچرخه‏‌ى بسيار پيچيده‏‌ى شيميايى است كه از راه غشاء سلولى‏‌اش با سلول‏هاى مجاور -يا در مورد هورمون‌ها، با سلول‏هايى دوردست- ارتباط دارد. اگر بخواهيم در هم تنيدگى اين ابرچرخه‏‌ها را بهانه‌‏ى دستيابى به ابرچرخه‌‏ى بزرگترى قرار دهيم، به نتيجه‏‌ى شگفت ‏انگيزى مى‏‌رسيم. كل بدن شما، يك ابرچرخه‌‏ى بسيار بسيار غول آساى شيميايى است كه همچنان در محيط آبى پيرامون خود می‌گردد. اين بار، مرز اين محيط آبى به پوست شما محدود مى‏‌شود.

مى‏‌توان در سطحى ديگر هم به كل ماجرا نگاه كرد. شبكه‏‌ى عصبى شما، مجموعه‏‌اى درهم تنيده از بي‌شمار مسير نورونى است. اگر وقت كافى داشته باشيد تا پيامِ عصبى صادر شده از يك نورون را دنبال كنيد، خواهيد ديد كه ماجراى چرخه‏‌هاى بيوشيميايى در اينجا هم تكرار مى‏‌شود. نورونى كه از نورون اولى پيام دريافت مى‏‌كند، به نورونى پيام می فرستد كه پس از بيشمار حلقه بار ديگر به همان نورون اولى پيغام خواهد فرستاد. در مغز هم كوچه‏‌ى بن‏‌بست نداريم. كل دستگاه اعصاب، يك شبكه‏‌ى عصبى منفرد است.

در سطح جامعه‏‌شناختى هم چنين است، يك جامعه، مى‏‌تواند مجموعه ‏اى متكثر از سازمانها، خرده فرهنگها، گروه‌هاى قومى و نژادى، و حتى مرزبندي‌هاى سياسى متمايز تلقى شود، اما هنگامى كه كنش متقابل اعضايش را دنبال مى‏‌كنيد، به اين نتيجه مى‏‌رسيد كه كليت آن، يك ابرچرخه‌‏ى گسترده‏‌ى ارتباطات انسانى است.

در زيستگاه‏ها، با نگاهى بوم‏‌شناسانه به تصويرى مشابه دست خواهيد يافت. هريك از سيستم‌‏هاى زنده‏‌ى مقيم هريك از بوم‌هاى زمين، مرتب در حال تبادل مولكول‌هاى آلى و غيرآلى با محيط هستند. مولکول‌هايى كه خود توسط جانداران ديگر مورد استفاده قرار مى‏‌گيرند. همچنان كه معلوم نيست كربنهاى بدن شما قبلا در بدن كدام شخصيت تاريخى يا جانور ماقبل تاريخ حضور داشته، معلوم هم نيست كه بعدها در چه بدن‌هایى به چرخش خود ادامه دهند. كافى است اين حرفها را با مفاهيم بوم‏‌شناختى مانند زنجيره‏‌هاى غذايى (باز هم مفهومى بيش از حد ساده شده) و چرخه‌‏هاى ماده و غذا (حالا كمى بهتر شد!) مقايسه كنيد، تا دريابيد كه كل زيست‏‌كره چيزى جز يك ابرچرخه‏‌ى عظيم از روابط درهم تنيده‏‌ى شيميايى، يا ارتباطى، يا رفتارشناختى، يا... نيست.

ابرچرخه، مجموعه‏‌ى پيچيده و بزرگى از عناصر است كه با روابطى خودارجاع به هم متصل شده، و هيچ بخشى از آن از بقيه منفك نمانده باشد. كل سيستم خودزاينده –در هر سطحى كه نگريسته شود، يك ابرچرخه‏‌ى عظيم است.