داشتنِ خودرو: نگاهی انسان‌شناسانه

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

1. از همان سال 1911 م. که فورد نخستین خودروهای مدل تی را به بازار عرضه کرد و ظهور نخستین خط تولید انبوه خودرو را به مردمان اعلام کرد، معلوم بود موجی تازه در بازار کالاهای فناورانه به راه افتاده است.

صنعت تولید خودرو هنوز پس از یک قرن، یکی از بزرگ‌ترین صنایع دنیا محسوب می‌شود و لبه فناورانه بسیاری از غول‌های صنعتی دنیا، بر جدیدترین نسلِ خودرویی تثبیت شده که بتازگی طراحی کرده‌اند. خودرو گذشته از کاربرد غیرقابل چشم‌پوشی‌اش در جامعه سریع و شتابزده مدرن، عاملی است که تحول جامعه‌شناختی چشمگیری را نیز پدید آورده است. خودرو نخستین دستاورد فناورانه مهمی بود که پس از اختراع قایق و کشتی در هزاران سال قبل، ترابری عمومی مردمان را در جوامع انسانی تسریع کرد و به همین ترتیب تبادل کالا و افکار را در دامنه‌ای چشمگیر به جریان انداخت. خودرو به همین ترتیب، از نظر مطلوبیت هم جایگاهی ویژه داشت. از طرفی هر خودرو یک ماشین پیچیده است که برای کار‌کردن به پشتیبانی یک سیستم اجتماعی سوخت‌رسان و مکانیک و راهدار و... نیاز دارد و از سوی دیگر کالایی است که یکسره و بی‌شک و تردید در مالکیت دارنده‌اش قرار دارد.

خودرو به خانه شباهت دارد و می‌تواند در میانه عمومی‌ترین محیط شهری ـ یعنی گذرگاهی مثل یک بزرگراه ـ فضای خصوصی‌ای شبیه منزل فراهم آورد. از این روست که داشتنِ خودرو، تا حدودی در رده داشتن چیزهای مهم و کلان مانند داشتن خانه قرار می‌گیرد. در جامعه شهرنشینِ ایرانی چندگاهی است که داشتن خانه و ماشین همچون پیش‌شرطی برای ازدواج مردان جوان پنداشته می‌شود و مدت‌‌هاست پایگاه اجتماعی و طبقه اقتصادی افراد، علاوه بر محل و وسعت خانه، بر مبنای مدل و بهای خودرو تعیین می‌شود. بنگاه‌های فروش خودرو در شهر ما شباهتی کارکردی به بنگاه‌های معاملات ملکی دارند و انگاره مردمان درباره کارگزارانِ این دو بخشِ در اصل بی‌ربط، سخت با هم در آمیخته است. این در حالی است که در یک‌سو کالایی مدرن، فنی، متحرک و تا حدودی خارجی را داریم و در مقابل در سوی دیگر با خانه‌ای روبه‌رو هستیم که بومی، بسیار دیرینه و ثابت و غیرمتحرک است.

موقعیت و ارجی که خودرو در جوامع مدرن اشغال می‌کند، بارها و بارها در نوشتارهای جامعه‌شناسان و انسان‌شناسان مورد وارسی قرار گرفته است؛ اما آنچه در اینجا مورد بحث است، الگوهای اجتماعی داشتنِ خودروست. بخصوص داشتن چند خودرو و داشتن شمار زیادی از خودروها، یعنی همان پدیده‌ای که می‌توان کلکسیون‌داری خودرو نامید.

2. داشتنِ خودرو، اگر از نظرگاهی اقتصادی نگریسته شود مانند داشتن هر کالای دیگری است. قاعدتا هر خانواده باید یک ـ یا شاید در شرایط خاص دو یا سه ـ خودرو داشته باشند و قاعدتا نباید یک نفر بیش از یک خودرو داشته باشد؛ چرا که کارکرد خودروی اول از دومی هم بر می‌آید؛ قاعدتا خودرو باید برای ترابری و انتقال افراد و اشیا مورد استفاده قرار گیرد و قاعدتا کارکرد اصلی‌اش حملِ انسان است در مکان، به سریع‌ترین و راحت‌ترین شیوه. اما خودرو را نیز مانند جعبه‌ کبریت و سکه و تمبر و اسکناس می‌توان گردآوری کرد و در ابعادی کلان، داشت. در این حالت خودرو کارکرد اقتصادی و فنی خود را از دست می‌دهد و به نشانه‌ای تبدیل می‌شود که دایره دارایی دارنده‌اش را نمایش می‌دهد.

مجموعه‌داری و تشکیل دادن کلکسیون بی‌شک یکی از شگفت‌انگیزترین ویژگی‌های گونه انسان است. من خود مجموعه‌ای از سنگ‌ها و سنگواره‌های جانوری را گرد آورده‌ام و این را نیک می‌دانم که چیزهای گرد آمده در یک کلکسیون، بیش از آن که به تنهایی اهمیت داشته باشند، به خاطر همنشینی‌شان با چیزهای دیگر صاحب معنا می‌شوند. مجموعه‌هایی مانند صدف و پروانه و سنگ، به خاطر کوچکی اجزایشان یا تفاوت‌های تخصصی و علمی آنها با هم، بیش از آن که ارزش نمایشی داشته باشند، همین میل به کنار هم دیدنِ چیزها را ارضا می‌کنند و تمایل درونی‌مان برای فهمِ گرامرِ همنشینی اشیا را برآورده می‌سازند. در تعبیری عمومی، شاید انگیزه اصلی کلکسیون‌داران، همین گرد آوردن و کنار هم نشاندن چیزهایی باشد که انگار ارتباطی درونی با هم دارند و در دنیای واقعی پراکنده و نامربوط با هم، در جاهایی تصادفی پخش و پلا شده‌اند. میل به مجموعه‌سازی در این معنا، از همان غریزه نظم‌بخشی و سامان دادن به محیط برمی‌خیزد. غریزه‌ای که شاید در پستانداران و پرندگان، همچون رفتار تمیز‌کردن لانه یا آراستنِ آن با شاخ و برگ‌های مناسب تجلی یافته باشد.

اما خودرو با چیزهایی که معمولا مجموعه‌داران گرد می‌آورند تفاوتی دارد؛ مهم‌ترین نکته آن که خودرو کالایی گران و فناورانه است؛ البته کم نیستند سنگ‌های قیمتی یا عتیقه‌هایی که بهایی بیش از یک خودرو داشته باشند. اما با وجود این معمولا ابعاد و بهای یک شئ نهاده شده در یک کلکسیون، قابل مقایسه با اندازه و قیمت یک خودرو نیست. این قضیه وقتی اهمیت بیشتری می‌یابد که دریابیم دلبستگان به داشتنِ مجموعه‌ای از خودروها، معمولا به دنبال نسخه‌های قدیمی و به اصطلاح کلاسیک از ماشین‌های مورد نظرشان می‌گردند. این دستگاه‌ها هم کمیاب‌ هستند و هم بهایی چشمگیر دارند. گذشته از این، همین ماشین‌های کلاسیک دقیقا به خاطر قدیمی و کلاسیک بودنشان کارکرد خود را در ترابری بتدریج از دست می‌دهند و از سوخت، پشتیبانی فنی و قطعات یدکی لازم بهره‌مند نیستند. از این روست که تقریبا همه خودروهایی که در کلکسیون‌ها قرار می‌گیرد، تقریبا تمام عمر خود را در وضع ساکن و همچون شئ تزئینی سپری می‌کنند. بر این مبنا خودروی قرار گرفته در یک مجموعه، در واقع ابزار و ماشینی است که از کارکرد اصلی خود خلع شده باشد. این چیزِ به نمایش گذارده شده، در مقابل کارکردی نمایشی به دست می‌آورد و آن هم عاملی است که از همنشینی‌اش با خودروهای دیگر کلکسیون بر می‌خیزد.

در کشور ما شمار کلکسیون‌داران خودرو زیاد نیستند و به دلایلی که به نکوهش اختلاف طبقاتی و بدبینی توده مردم نسبت به تازه‌ به دوران رسیدگان باز می‌گردد، از نشریه‌های عمومی یا نمایشگاه‌های گشوده‌ای که این مجموعه‌ها در ‌آن به نمایش در آیند، خبری نیست. در مقابلِ غیابِ جامعه‌ای منسجم و شناسنامه‌دار از مجموعه‌دارانِ خودرو با پدیده موازی دیگری روبه‌رو هستیم و آن هم شمار بیشتری از شهروندان است که به اصطلاح ماشین کلاسیک باز هستند. این شهروندان در واقع همان کسانی هستند که در صورت دستیابی به منابع لازم، مجموعه‌ای از خودروها را پدید خواهند آورد. با وجود این، از آنجا که بیشتر این افراد جوان و متعلق به طبقه متوسطِ بالای اقتصادی هستند، به داشتنِ یک خودروی کلاسیک بسنده می‌کنند.

الگوی رفتار ماشین کلاسیک‌بازها با مجموعه‌داران خودرو متفاوت است. ایشان از فضا و امکانات مالی لازم برای انباشت خودروها و ایجاد الگویی از همنشینی‌شان بی‌بهره‌اند. از این رو از خودروی قدیمی خود به عنوان وسیله ترابری نیز بهره می‌برند. زمانی که فردی را سوار بر خودرویی قدیمی در خیابان‌های شهر می‌بینید، در واقع گوشه‌ای پویاتر و متحرک‌تر و البته کوچک‌تر از فضای کلکسیون‌داری را شاهد هستید که از جایگاه عادی خود خارج شده و به فضای عمومی پرتاب شده است. دارنده این خودرو با چیزی که به موزه ماشین‌های قدیمی تعلق دارد، همچون خودرویی کارآمد و امروزین برخورد می‌کند و آن را در زمینه ابزارها و خودروهای امروزین به خدمت می‌گیرد. کاری که چنین کسی انجام می‌دهد، به کردار ادیبی شباهت دارد که واژه‌ای کهن و در عین‌‌حال جذاب را از تاریخی دوردست فرا می‌خواند و آن را در گفت‌وگویی یا سخنرانی‌ای به کار می‌گیرد. در هردو حال، مالکیتِ چیزی غیرعادی و مطلوب است که در فضایی عمومی به نمایش گذاشته می‌شود و مالک آن است که با این نمایان ساختنِ دارندگی، به هویتی متمایز و ویژه در زمینه اجتماعی‌اش دست می‌یابد.

کسی که با خودروی کلاسیکی در خیابان‌های شهر تردد می‌کند، در واقع غیابِ خودروهای کلاسیک دیگری را که مالکش باشد با حضور خودروهای دیگری که مالکشان دیگری است، پر می‌کند. این حرکتی هوشمندانه و زیرکانه است، چون همان همنشینی میان خودروها را پدید می‌آورد، هرچند این بار فضای ظهور این همنشینی کنترل شده نیست و از عقلانیت، نظم و تقارنِ کلکسیون‌ها بی‌بهره است. تفاوت مهم دیگر آن است که مجموعه سرسام‌آور و آشفته خودروهایی که در یک بزرگراه با خودروی کلاسیک من چفت و بست شده‌اند، در مالکیت من قرار ندارند و به همان سپهر عمومی‌ای تعلق دارند که شبکه خودروهای همنشین را پشتیبانی می‌کند. با وجود این شکلی دیگر از هویت‌سازی یک کلکسیون‌دار، در ابعادی کوچک‌تر و در شرایطی یکسره متفاوت در اینجا نیز بازتولید می‌شود. در اینجا نه‌تنها خودروی کلاسیک در شبکه خودروهای امروزین و عادی برجسته و نمایان می‌شود که دارنده و راننده آن هم در زمینه مردمان دیگر برکشیده می‌شود و هویتی متمایز و برتر پیدا می‌کند. ماهیت این هویتِ مطلوب، همان مالکیتِ چیزی مانند خودروست. اما در زمینه‌ای از مالکیت‌های موازی دیگران بر خودروهای دیگر بازتعریف شده است و همچون موردِ کلکسیون‌داران، چون حجمی منسجم بر خود بسته نمی‌شود و در دایره مالکیتِ خودروهای بسیار محدود نمی‌ماند.

داشتن، شاید غریب‌ترین صفتِ آدمیزادگان باشد. میان تمام جانداران، هیچ گونه‌ای نیست که به قدر انسان مالک باشد و چیزهای مالکیت‌پذیر را پیرامون خود تعریف کرده باشد. بر این مبناست که بخش مهمی از هویت مردمان بر مبنای چیزهایی که دارند تعیین می‌شود و انگاره دیگری هم تا حدود زیادی بر همین مبنا شکل می‌گیرد و تثبیت می‌شود. داشتنِ چیزی که گرانبها، پیچیده و قابل مشاهده برای عموم باشد، در این میان البته چشمگیرتر است و هویتی که از دل این نوع مالکیت زاده می‌شود نیز به همین ترتیب، ارزش و اعتباری اجتماعی را برای طرفدارانش به ارمغان می‌آورد.