سازگاری

از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۱۴، ساعت ۱۴:۰۹ توسط Keyvan Sarreshteh (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو


سازگارى (Adaptation) عبارت است از رفع تنش از راهِ طرد كردن وضعيت موجود و حركت به سوى وضعيت مطلوب. در اين وضعيت كاركرد بر ساختار و كنش بر رخداد چيره مى‏‌شود.



دومين راه براى چيرگى بر تنش، آن است كه وضعيت مطلوب به رسميت پذيرفته شود و فاصله‏‌اش از وضعيت موجود درك شود. در اين شرايط، سيستم پويايى خود را حفظ خواهد كرد و جذب‌كننده‌‏اى را كه در اختيار دارد، رها مى‏‌كند تا جذب‌كننده‌ى مناسب بعدى را تصاحب كند. در چنين سيستمى، كاركرد در وظيفه‌‏ى به حركت در آوردن ساختار كامياب مى‌‏شود. پس وضعيت موجود طرد مى‌‏شود تا سيستم به سوى وضعيت مطلوب حركت كند. پس خطراهه به پيمودنِ آزادانه‏‌ى فضاى حالت ادامه مى‏‌دهد. اين حالت را سازگارى مى‌‏ناميم.

براى اين كه بحث كمى عينى‏‌تر شود، به اين چند مثال توجه كنيد.

فرض كنيد كسى كه با يك مسأله‏‌ى عاطفى روبه‌روست - مثلاً با همسرش دعوا كرده! - و به اين دليل تنشى را در سيستم روانى‏‌اش تجربه مى‌‏كند. چنين سيستمى مجموعه‌‏اى از رخدادها - فحش و فحش‏كارى با همسر، كتك‌كارى، قهر، و... - را تجربه كرده و حالا مى‌‏خواهد با كنشى از بارِ اين تنش بكاهد. او دو راه را در پيش خواهد داشت:

- اگر اين آدم بتواند خودش را متقاعد كند كه آنچه انجام داده هيچ ايرادى نداشته و خيلى هم به نفعش شده و هيچ مشكلى هم پيش نيامده و دنيا در بهترين وضعيت خودش قرار دارد، دست به گريز زده است. چنين كسى هيچ رفتار هدفمندى در رابطه با رخدادهاى تنش‏‌زاى بيرونى انجام نخواهد داد، و احتمالاً خواهد کوشید به زندگی عادی‌اش ادامه دهد، در حالی که تنش یاد‌شده همچنان در این زندگی لانه کرده و بر آن سنگینی می‌کند.

- از سوى ديگر، اگر اين آدم دليل ناراحتى‏‌اش را به درستى بشناسد و آن را وارسى كند و بهترين حالت ممكن را تصور كند و براى دستيابى به آن تلاش كند، در راستاى سازگارى كوشيده است. در این حالت زندگی فرد، پیش و پس از بروز تنش، متفاوت خواهد بود. بعد از رویارویی با تنش، صرف نظر از این که نتیجه و دستاورد چه باشد، تنش به شکلی در کنش‌های فرد هضم و جذب خواهد شد و بنابراین دیگر به صورت تنشِ اولیه وجود نخواهد داشت.

يك مثال ديگر: اروپاييان هنگامى كه در قرن سيزدهم با طاعون همه‏‌گيرى روبه‌رو شدند، آن را ناشى از خشم الهى پنداشتند و وضعيت موجودشان را پذيرفتند و كوشيدند نظم سابق زندگى خود را حفظ كنند. در نتيجه حدود يك سوم جمعيت اروپا در اثر طاعون از بين رفت و كل ساخت اجتماعى‌شان از هم فرو پاشيد. همين اروپاييان هنگامى كه بيمارى ايدز و خطر همه‏‌گيرى‏اش را شناختند، كوشيدند تا راههایى براى درمان‏ يا پيشگيرى از آن بيابند. واكنش جامعه‏‌ى اروپايي به طاعون از جنس گريز، و به ایدز از نوع سازگارى بوده است.

تاريخ انديشه انباشته از نام كسانى است كه بسته به انقلابى يا محافظه‏‌كار بودنِ ديدگاهشان، گريز يا سازگارى را تبليغ مى‌‏كردند.يكى از كسانى كه چارچوبى فلسفى براى دفاع از گريز طراحى كرده، فيلسوف مشهور فرانسوى لايب‏نيتس است. اين رياضيدان و فيلسوف برجسته معتقد بود كه جهان همواره در بهترين وضعيت ممكن خود قرار دارد، چرا كه قوانين عقل‏‌مدارانه‌‏ى طبيعت بهترين شكلِ ممكن را به آن بخشيده‏‌اند. يكى از كسانى هم كه با دفاع از سازگارى او را نقد كرد وُلتر بود. ولتر كتاب ساده‏‌لوح را بر مبناى شخصيتى به نام دكتر پانگلوس نوشت كه تمام بلاها و حوادث ناگوارِ ممكن بر سرش مى‏آمد اما در باورش به اين كه جهان بهترين وضعيت ممكن را دارد، خللى وارد نمى‏‌آورد. ولتر در برابر لايب‏نيتس، نماينده‏‌ى سازگارى در برابر گريز است.

سيستم‌هايى كه از تنش مى‏‌گريزند، در نهايت سريع‌تر از سيستم‌هاى سازگارشونده در برابر فشار محيط از پاى درمى‏‌آيند. يك دليل عمده‏‌ى اين مطلب هم پويايى بيشترِ سيستمهايى است كه سازگارى را برمى‏‌گزينند. سيستمهاى گريزنده مى‏‌كوشند خود را در اطراف جذب‌كننده‏ایى تثبيت كنند كه، مثل همه‌‏ى جذب‏كننده‏‌هاى ديگر، خصلتى موقتى دارد و تنها براى شرايط خاصى ارزشمند است. به همين دليل هم با از ميان رفتن آن شرايط و رويارويى با جذب‌كننده‌ى خطرناكِ تعادل با محيط، موجوديت خود را از دست مى‌‏دهند.