روند اجتماعى شدن
بنيادى ترين فرآيندى كه در مورد پويايى منشها در سطح اجتماعى سراغ داريم، خودِ روند اجتماعى شدن است. اجتماعى شدن، روندى است كه در آن شبكه اى از منشهاى پايه ى لازم براى زيستن در محيط اجتماعى به كودكى كه فاقد آن است منتقل مى شود. اين منشها تضمين كننده ى تداوم مجموعه اى از رفتارهاى فردىِ نگهدارنده ى بدن -مانند شيوه ى تغذيه، دفع و... - و قواعدى براى ورود به بازي هاى بينافردىِ برنده-برنده هستند.
اجتماعى شدن از گره خوردن دو پديده ايجاد شده است:
- نخست) آمادگى پيش تنيده و - به لحاظ عصبشناختى برنامه ريزى شده ى- مغز كودک براى يادگيرى. اين به آن معناست كه مغز نوزاد از توانايی و گرايشی شديد براى جذب منشهاي نو برخوردار است؛ توانايی و گرايشی که هرگز در طول زندگی اش با اين شدت و كارآيی تجربه نمی شود.
- دوم) تخصص يافتن زيرمجموعه هايى از سيستم فرهنگى كه براى انتقال سريع و آسانِ معانی پايه تخصص يافته اند.
آمادگى ذهنى كودكان براى جذب و درونى كردن منشها را مى توان به خوبى در خصوصيات روانى شان رديابى كرد؛ زودباورى، تلقين پذيرى، اعتمادِ گسترده به افراد مسن تر، و كنجكاوى همگى ويژگی هايى هستند كه نشانه ى تمايل مغز كودک براى جذب منشهاى نو هستند. منشهاى نويافته، به شريک شدن كودک در تصوير ذهنى بزرگترها از هستى مى انجامد. كودک با رمزگشايى منشهايى كه دريافت مى كند، شبكه اى از معانى را در ذهن خويش بر مى سازد كه حد و مرز حوزه هاى «من»، ديگرى، و جهان را نشانه گذارى مى كنند و فضاى مجاز را در كنشهاى مربوط به هر حوزه تعيين مى نمايند. به اين شكل، روند اجتماعى شدن، به هنجار شدنِ نگرش كودک نسبت به جهان و بنابراين هنجارسازي رفتار وى مى انجامد.