ذن محصول همزیستی دو منش متفاوت
بهترين مثال براي همزيستى دو منش را در آيين ذن مى توان بازيافت. در آن هنگامى كه آيين بودا در 470 م. توسط راهبى سُغدى به نام بوديدارما به چين وارد شد، پيشاپيش نوعى عرفان بومى در اين كشور باليده و با نام آيين تائو مشهور شده بود. تائوگرايى و بوداگرايى از بسيارى از جنبه ها با هم تفاوت دارند. اعتقاد به دو نيروى يين و يانگ در تائوگرايى، بر خلاف آنچه گاه ابراز مى شود، با دو قطبِ لذت و رنجِ بودايى همتا نيست، چرا كه يين و يانگ فارغ از ارزش فرض میشوند و لذت و رنج به تعادل يا عدم تعادل شان مربوط می شود. به هر صورت، اين دو آيين كه از نظر ساخت معنايى تفاوتهايى عميق با هم داشتند، در مورد سلوک اخلاقى فردگرايانه و بُعد عرفانى طبيعت گرايشان به هم شبيه بودند و به همين دليل هم پس از مدتى كوتاه (در حدود 490 م.) با هم تركيب شدند و ابرمنش دورگهى بزرگى راپديد آوردند كه به نام چان (در چين) يا ذن (در ژاپن) شهرت يافت.
ذن نمونه اى به غايت موفق از منشهاى همزيست است. چرا كه علاوه بر دستيابی به قدرت تكثير بالا، در تركيب معانى دو ابرمنش اوليه و پديد آوردن نتيجه اى بارور و جهش پذير كامياب شد. از نظر قدرت تكثير، گوشزد كردنِ اين نكته بيانگر است كه گسترش ذن در اروپا و آمريكا با رواجِ آن در برمه و اندونزى و هند پهلو مى زند. توانايى تركيب معناى آن را هم از اينجا مى توان دريافت كه اغلب مفاهيمِ موجود در آن چندان دورگه اند كه نمى توان فقط به سرچشمه اى بودايى يا تائويى نسبتشان داد. بارورى اش هم از كاربردهايش در هنر، هنرهاى رزمى، و پزشكى سنتى آشكار است.