پیش درآمد دکتر وکیلی

از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ‏۱۲ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۴:۴۰ توسط Mehrdad.akhavan (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

فصلی از کتاب «زند گلشن راز»

  • از متن، متن می‌زاید و در این مورد گواهی بهتر از متون عرفان ایرانی سراغ نداریم. این متون در سنتی فکری پدید آمده‌اند که پیشینه‌اش به سه هزار سال بالغ می‌شود و به طور مستقیم تا سروده‌های گاهان زرتشت ادامه می‌یابد. طی هزار سال گذشته در زبان پارسی دری هزاران متن در این سرمشق مفهومی خلق شده‌اند که بخش بزرگی از آن‌ها شرحی و نقدی و تفسیری بر آثار دیگر بوده‌اند، و برخی ادامه‌ای و گسترشی و چرخشی و تقابلی. منظومه‌ی مفهوم‌ها، زنجیره‌ی استدلال‌ها، لایه‌های متفاوت تحلیل و مشاهده و روش‌های گوناگون صورتبندی و بیان در این افق پهناور جریان یافته، به چرخش افتاده و ضمن وامگیری‌های پیاپی و کاست و افزون‌های خلاقانه به زایش متنهایی نو میدان داده‌اند.



  • نوشتاری که موضوع بحث این رساله است، «گلشن‌ راز» نام دارد و نمونه‌ایست از این فرایند‌ِ زاده شدن متن از متن، یا آنچه قدما به تازی تناص می‌نامیدند. کتابی کوچک و منظوم با حجم حدود هزار بیت که شیخ محمود شبستری در سال ۶۹۶ هجری (۷۱۷ق) در پاسخ به پرسش‌های امیر حسینی غوری هروی نوشته است. یعنی نطفه‌اش از همان آغاز با اندرکنشی و کشمکشی و پرسش و پاسخی بسته شده است. برخوردی میان دو عارف نامدار و تداخلی میان دو چشم‌انداز نظری که یکی از ماندگارترین و بحث‌برانگیزترین متون زبان پارسی را پدید آورده است.



  • بذر آغازین این متن نقطه‌ی تلاقی گفتمان دو تن است که شباهت‌هایی چشمگیر به هم دارند. نویسنده‌ی «گلشن راز» در ابتدای سخن شرح می‌دهد که در مجلسی پرسش‌های کسی به نام امیر حسینی را مطرح کردند و حاضران او را به پاسخ‌گویی برانگیختند. پس او به پاسخ دست برد و نتیجه چنین متنی از آب در آمد. این سنت یعنی طرح پرسش شفاهی و بحث درباره‌اش، یا فرستادن پرسشی کتبی برای دانشمندی و طلب پاسخ از راه دور در تاریخ فرهنگ ایرانی پیشینه و رواجی چشمگیر داشته و این یکی از شاخص‌هایی است که تمدن ایرانی را از تمدن‌های دیگر که فروبسته‌‌اند و فاقد راه و شهرنشینی، متمایز می‌سازد. بخش مهمی از متون ادبی و فلسفی و عرفانی ایرانی به این شکل در جریان پرسش و پاسخ میان خردمندان پدید آمده‌اند، و «گلشن راز» یکی از آن‌هاست.



  • درباره‌ی این متن اما چند نکته‌ی شگفت‌انگیز وجود دارد. مهمتر از همه آن که دانشمندِ پرسشگر از استادِ پاسخگو شهرتی بیشتر داشته است. پرسشگر عارفی فرهیخته بوده به اسم امیر حسینی هروی ملقب به فخرالسادات که رهبر پیروان سهروردیه در خراسان بوده است. او در سال ۶۲۲ یا ۶۲۷ (۶۴۱ یا ۶۴۶ق) در قریه‌ی گزیو در غورستان زاده شده و احتمالا در فاصله‌ی سال‌های (۷۰۷-۷۳۵ /۷۲۹ تا ۷۳۸ق) درگذشته است. مقبره‌ی او هنوز در قُندُز در نزدیکی هرات پابرجاست و زیارتگاه مردمان. او به خاطر اقامت دیرپایش در هرات لقب هروی پیدا کرده و هنوز هم محل زندگی‌اش در این شهر به محله‌ی «میرحسینی سادات» مشهور است.



  • درباره‌ی حسینی هروی بهترین متن معاصری که در دست داریم، زندگینامه‌ی اوست که مایل هروی گردآوری کرده است.1 امیر حسینی هروی نخست پیشه‌ی بازرگانی داشت، اما بعد از مال‌اندوزی توبه کرد و مرید سلسله‌ی شیخ بهاءالدین زکریا مولتانی شد و شاگردی فرزند و نوه‌اش (صدرالدین و کبیرالدین) را کرد و احتمالا داماد وی نیز شد. دوران جوانی را به جهانگردی و ماجراجویی گذرانده بود و متنی از رده‌ی «سی‌نامه»ها از او باقی مانده به اسم «عشق‌نامه» که ۱۲۲۰ بیت دارد و نشان می‌دهد که از جوانی طبع شاعری داشته و در مهرورزی و عشق‌بازی تجربه‌هایی اندوخته است.2 امیرحسین هروی بعدتر مقام شیخی یافت و در هرات رهبر سلسله‌ی شهاب‌الدین عمر سهروردی شد و چندین کتاب نوشته که در میانشان «کنز الرموز» در حدود هزار بیت (۶۹۰ / ۷۱۱ق) و «زادالمسافرین» در ۱۴۵۰ بیت و «نزهه‌‌الارواح» (۶۹۰ یا ۷۰۰ / ۷۱۱ یا ۷۲۱ق) در ۲۸ فصل به سبک گلستان سعدی به شمار است.3



  • از آن سو شیخ سعدالدین محمود بن امین‌الدین عبدالکریم بن یحیی شبستری تبریزی که پاسخ داده و «گلشن راز» را نوشته، مردی به نسبت گمنام است. زادگاهش یعنی شبستر تا زمان زندگی او دهکده‌ای دوردست و گمنام در آذربایجان بوده و او نخستین کس از اهالی این منطقه است که شهرتی و اعتباری پیدا می‌کند. اما در روزگار زندگی‌اش او را با لقب تبریزی می‌شناخته‌اند، و تا قرنی بعد گهگاه که به شبستر اشاره کرده‌اند، این نام را شکسته و تحریف شده آورده‌اند و معلوم است که شهرت بعدی این شهر پیامد اعتبار و شهرت محمود بوده و نه مقدم بر آن. شیخ محمود شبستری از این نظر با امیر حسینی هروی شباهتی دارد. چون وی نیز زاده‌ی قصبه‌ای کوچک در نزدیک هرات و اهل منطقه‌ی کوهستانی غورستان بوده که مانند آذربایجان منطقه‌ای دور از دسترس محسوب می‌شده است.


  • شیخ محمود شبستری از مریدان بهاءالدین یعقوب تبریزی بوده و بنابراین به سلسله‌ی کبرویه منسوب بوده است و با مولانای بلخی هم‌مسلک. به روایتی نوادگانش در کرمان مقیم شدند و خاندان خواجگان را در آن دیار ایجاد کردند. شبستری در حدود سال ۷۰۰ هجری خورشیدی (۷۱۸-۷۲۰ق) درگذشت و جایگاه مقبره‌اش دانسته نیست. منابع قدیم آورده‌اند که در زمان مرگ سی و سه سال داشته و شهرت دانشوری و هوشیاری و خردمندی‌اش در سراسر ایران‌زمین پیچیده بوده است. از این رو شباهتی با سهروردی شهید داشته و آرا و عقایدش هم از شیخ اشراق بسیار متأثر است. محمود شبستری پس از «گلشن راز» منظومه‌ی دیگری سرود به نام «سعادت‌نامه» در سه هزار بیت. اما آثار او اغلب به نثر است که مهمترین‌اش «مرآت‌المحققین» است و «حق‌الیقین فی معرفه رب‌العالمین».



  • حسینی هروی و شبستری از بسیاری جنبه‌ها به هم شباهت دارند. با آن که مسلک اولی سهروردیه و دومی کبرویه است، اما هردو به یک سنت عرفانی ارجاع می‌دهند. هروی به مولانای بلخی گرایش دارد و از او مضمون‌های خود را وام می‌گیرد، در حالی که شبستری بیشتر به استاد او عطار نیشابوری تعلق خاطر دارد و در مفهوم‌پردازی پیرو اوست.



  • پایان عمر این دو هم تقریبا همزمان است. امیرحسینی هروی با آن که به دو نسل پیشتر تعلق داشته، چند سال بعد از شبستری درگذشته است. نکته‌ی جذاب همین‌جاست که هروی در زمان مرگ شبستری نزدیک به هشتاد سال داشته است. یعنی آنکه پرسش طرح کرده و یکی از اقطاب صوفیه‌ی خراسان بوده، بیش از پنجاه سال از کسی که پاسخ داده سالخورده‌تر بوده، و این یکی از شگفت‌انگیزترین پرسش و پاسخ‌های تاریخ مدون است. اصولا این که دانشمندی نامدار از دانشمندی دیگر که سن نوه‌اش را دارد چنین فروتنانه پرسش کند، بسیار بسیار نادر است، و این که آن پاسخگوی جوان چنین شاهکاری در پاسخ بیافریند بی‌نظیر است.


  • درباره‌ی «گلشن‌ راز» نکته‌ی شگفت‌انگیز دیگری هم در کار است و آن هم این که محمود شبستری در زمان سرودن آن شعر نمی‌گفته و چنان که خود در کتاب تصریح کرده، این نخستین طبع‌آزمایی او در این زمینه محسوب می‌شود. کیفیت شعر او البته با آثار شاعران طراز اول پارسی‌گو فاصله دارد، اما زیبا و سخته و فشرده و پرمعنا و دلنشین است و همین که جوانی سی ساله برای نخستین بار در پاسخ عارفی هشتاد ساله چنین بیت‌هایی سروده باشد، جای شگفتی دارد.



  • این متن گذشته از شرایط ویژه و کنجکاوی برانگیزِ پیدایش‌اش، تداومی چشمگیر و زایندگی شگفت‌انگیزی هم داشته است. «گلشن راز» طی هفت قرن گذشته از محبوب‌ترین و شاخص‌ترین متونی بوده که در شرح عرفان ایرانی نوشته شده است. این کتاب نزدیک به چهل بار چاپ شده و سه بار به زبان ترکی، دوبار به اردو، دو بار به آلمانی و همچنین به زبان‌های انگلیسی و عربی ترجمه شده است. اهمیت آن به قدری است که خاورشناسی ژاپنی مثل توشیکیهو ایزوتسو وقتی قصد می‌کند تا متافیزیک اندیشه‌ی صوفیانه‌ی ایرانی را شرح دهد، بدنه‌ی بحث خود را بر این متن متکی می‌سازد4 و اثرش را می‌توان در رده‌ی شرح‌های نوشته شده بر این اثر جای داد، همچنان که متن کنونی هم در تاریخ تحول این اثر یکی از اقمار آن است و چنین موقعیتی دارد.



  • طی قرن‌های گذشته نزدیک به سی شرح مهم بر گلشن راز نوشته شده است. قرن نهم هجری دوران اوج اقبال به این متن بوده و چهارده شرح در آن پدید آمده است. در قرن دهم هم این متن اهمیت خود را حفظ کرده و هفت شرح بر آن نگاشته‌اند.
* «شرح وسیط» از سید محمد مدنی نیشابوری (کشته‌ی ۸۰۶/ ۸۳۰ق)
* «شرح صاین‌الدین ترکه» نوشته‌ی خواجه علی بن محمد صاین‌الدین خجندی اصفهانی (درگذشته‌ی ۸۱۲/ ۸۳۶ق)
* «شرح گلشن راز» نوشته‌ی شیخ روح‌بخشان بدخشانی (اواخر قرن هشتم هجری خورشید)
* «حدیقه المعارف» نوشته‌ی شجاع‌الدین کربالی (نوشته شده بین ۸۳۱ تا ۸۴۲/ ۸۵۶-۸۶۷ق)
* شرح «نسائم گلشن» اثر نظام‌الدین محمود شاه داعی (۷۸۶- ۸۴۵/ ۸۱۰-۸۷۰ق) مرید شاه نعمت‌الله ولی
* «گلزار دمساز» نوشته‌ی سید شهاب‌الدین ابوالعباس احمد عطاءالله قویمی (قبل از ۸۷۱ / ۸۹۷ق)
* «شقایق الحقایق» نوشته‌ی شیخ احمد الهی (میانه‌ی قرن هشتم هجری خورشیدی)
* «مفاتیح الاعجاز» نوشته‌ی محمود لاهیجی (درگذشته‌ی ۸۸۵/ ۹۱۲ق) از رهبران سلسله‌ی نوربخشی
* شرح بابا نعمت‌الله محمود نخجوانی (درگذشته‌ی ۸۹۳/ ۹۲۰ق) از وابستگان به طریقت نقشبندی
* شرح حسین بن خواجه شرف‌الدین عبد‌الحق اردبیلی (درگذشته‌ی ۹۲۲/ ۹۵۰ق) از مشایخ مربوط با سلسله‌ی صفویه که هم نثر و هم نظم دارد و دو هزار بیت از اشعار او را در شرح ابیات گلشن راز شامل می‌شود
* «شرح گلشن راز» نوشته‌ی خواجه معین الدین محمد بن محمود دهدار (درگذشته‌ی ۹۸۶/ ۱۰۱۶ق) که تلخیص مفاتیح الاعجاز است
* رساله‌ی کوتاه «مشواق» اثر ملا محسن فیض کاشانی (درگذشته‌ی ۹۸۹/ ۱۰۱۹ق)
* «شرح گلشن راز» از مولا عبدالرزاق فیاض لاهیجی قمی (درگذشته‌ی ۱۰۲۰/ ۱۰۵۱ق)
* شرح محمد ابراهیم خراسانی سبزواری وثوق‌الحکما ( ۱۲۹۱ / ۱۳۳۰ق) در ۴۱۴ صفحه 5
* همزمان با آن «غنچه‌ی باز» که شرح منظومه است به شکل مستزاد و حاصل طبع مردی به اسم عین‌الدین
* «رساله‌ی محمودیه» اثر میرزا عبدالکریم رایض‌الدین زنجانی عارف علیشاه
* «خیر الرسائل» که منظومه‌ایست از سید محمد بن محمود حسینی لواسانی تهرانی (۱۲۹۱ / ۱۳۳۰ق).



  • محبوبیت و اهمیت این متن در زمانه‌ی ما نیز پا برجای باقی مانده و طی دو دهه‌ی گذشته نزدیک به ده شرح از این منظومه در قالب درسگفتار و نوشتار پدید آمده که بسیاری‌شان به صورت فیلم و فایل شنیداری بر شبکه‌های مجازی در دسترس قرار دارند.


  • بنابراین وقتی از «گلشن‌ راز» سخن می‌گوییم، به سنتی ادبی و خطراهه‌ای تکاملی در فرهنگ صوفیانه‌ی ایرانی اشاره می‌کنیم که برخی از بلندمرتبه‌ترین اندیشمندان و درخشان‌ترین ذهن‌ها طی هفتصد سال در آن مشارکت ورزیده‌اند و قلم زده‌اند. این متن را به همین خاطر فشرده‌ای از کل عرفان نظری ایرانی دانسته‌اند و در بسیاری از حلقه‌ها و مدرسه‌ها همچون کتابی درسی معتبرش شمرده‌اند. همچنان که شرح‌های نوشته شده بر آن مثل شرح لاهیجی و سبزواری و نخجوانی نیز چنین موقعیتی داشته‌اند.



  • با این مقدمه روشن است که دست بردن به قلم و پدید آوردن متنی در ادامه‌ی این زنجیره‌ی استوار و درخشان از اندیشه‌پردازی‌ها جسارتی می‌خواهد و جرأتی. چرا که دشوار است چیزی را درباره‌ی متنی بگوییم که طی هفتصد سال ذهن‌هایی روشن و هوش‌هایی تیز، همچنان ناگفته باقی گذاشته باشند. با این همه، آنچه نویسنده را به نگارش این متن وا داشت، تشخیص رگه‌هایی از ناهمخوانی و لایه‌هایی متفاوت و گاه ناسازگار در متن بود، که نشان می‌داد هم متن اصلی «گلشن راز» و هم شرح‌هایی که بر آن نگاشته شده، گاه با گسست‌هایی منطقی و شکاف‌هایی معنایی دست به گریبان بوده‌اند.



  • با رویکرد سیستمی‌ای که نگارنده پیشنهاد کرده و «دیدگاه زُروان» نام گرفته است، می‌توان به این لبه‌های تیز و ناهموار متن دقیق‌تر نگریست و از منظور اصلی نویسنده، یا منظورهای پنهان مانده‌ی وی پرسش کرد. همچنین می‌توان قطب‌های متفاوت زایش معنا در متن را و درگیری و کشمکش سرمشق‌های مفهومی گوناگون را در آن تشخیص داد و واسازی کرد. گذشته از این، تقریبا همه‌ی کسانی که «گلشن راز» را طی این دوران طولانی شرح کرده‌اند، به پیش‌فرض‌های متافیزیکی و چارچوب مفهومی مورد نظر شبستری پایبندی‌هایی داشته و در مبانی با او هم‌عقیده بوده‌اند. از این رو پرداختن به شرحی که متن را از بیرون بنگرد و پیش‌داشت‌هایش را نقد کند و تبارنامه‌ی گسست‌ها و شکاف‌های مفهومی‌اش را به دست دهد، ‌ضروری می‌نمود.



  • با این حساب این متن با شرح پیشینیان–حتا کتاب مدرن ایزوتسو- بر منظومه‌ی شبستری متفاوت است. چون در قدم اول قصد ندارم منظور محمود شبستری را شرح دهم، هرچند در حد بضاعت چنین هم خواهم کرد. بلکه آماج اصلی‌ام واسازی این نقاط گسست است و خیره نگریستن به این قطب‌های معنایی که متن را زاده، و از این زمینه بهره خواهم جست تا دیدگاه خویش در این مورد را نیز پیشنهاد کنم. یعنی این متن بیش از آن که شرحی بر آرای شبستری باشد، کوششی در واسازی ساختار معنایی منظومه‌ی اوست، و نقد آن و شرح موضع‌ام درباره‌ی موضوع آن، با این هدف که دستگاه مفهومی‌ام درباره‌ی متافیزیک حضور و هستی‌شناسی نور دقیقتر فهمیده شود. به همین خاطر این کتاب در مجموعه‌ی «تاریخ خرد» می‌گنجد که در شرح سیر تحول اندیشه‌ی فلسفی با محوریت ایران‌زمین نوشته‌ام.



  • در این نوشتار از میدانی که پرسش‌های هروی و پاسخ‌های شبستری ‌گشوده، بهره جسته‌ام تا نقدهای خویش به آرای پیشینیان را نیز بیاورم و در این راستا بخش‌هایی از رساله‌ی کوچکی را هم در نقد و هم در دفاع از عرفان نوشته‌ام، گهگاه نقل کرده‌ام. این نوشتار هم تناسبی با «گلشن راز» دارد، چون حاصل بحث‌های چند ماهه‌مان در حلقه‌ی اندیشه‌ی انجمن زروان بوده و در روزگار ما از همان جنس پرسش و پاسخ‌هایی محسوب می‌شود که متونی مانند منظومه‌ی شبستری را زاده‌اند.