مدل
فرض كنيد خطراههى سيستمى مثل الف، از نظر ساختار و ريخت شبيه به خطراههى سيستم ديگرى مانند ب باشد، به طورى كه با مشاهدهى الف بتوان رفتار ب را تحليل و پيشبينى كرد. در اين شرايط، اگر درجهى آزادى الف كمتر از ب باشد، الف را مدل ب مىنامند. مدلسازى، عبارت است از ساختنِ سيستمى مصنوعى كه از موضوع بررسىمان سادهتر باشد، و در عين حال رفتارهاى اصلى آن را تقليد كند، به طورى كه بتوان با سخن گفتن از آن، به ماهيت سيستمِ اصلى پى برد. كل علم، مدلى است كه شناسايى جهان، طبيعت يا مهروند را ممكن مىكند.
تصويرى كه شما از جهان خارج مىبينيد، مدلى سه بعدى است كه مغزتان بر مبناى تحولات جهانِ پیرامونتان بر ساخته، و دگرگونيهاى جهان بيرون را بر فضايى ساده نمايش مىدهد. اگر بخواهيم حرف فیزیکدانان را جدی بگیریم، به این نتیجه میرسیم که کل جهان ملموسِ پیرامون ما از واحدهایی به نام ابرریسمانها تشکیل شده، که یازده بُعد (ده بعد مکانی و یک بعدِ زمانی) دارند. پس مغز ما به طور پیوسته هستیای پیچیده و یازده بعدی را به مدلی سادهتر و چهار بعدی (درازا، پهنا، بلندا و زمان) فرو میکاهد، که همان دنیای تجربه شده و آشنای پیش چشمِ ماست. ناگفته نماند که خودِ نظریهی ابرریسمانها هم مدلی از این دست است و آن هستی ناشناختنیِ بیرونی را با وسواس و دقتی بیشتر از چشمانمان، به چارچوب ریاضیگونهای با یازده بعد تحویل میکند. در عمل، تمام مدلهایی که شناخت چیزی را ممکن میکنند، از همین اصلِ سادهسازی استفاده میکنند، چنان که همين متنى كه در حال خواندنش هستيد هم مدلى نظرى است كه هستی را با تعريف سيستمى از مفاهيم (عناصر) و قواعد (روابط) فهمپذير مىسازد.