خرد- بی خردی: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(اصل سه چهرگیِ خرد)
سطر ۲۲: سطر ۲۲:
  
 
:'''دوم''': '''بینش'''، که عبارت است از ترکیب دانش های گوناگون با یکدیگر و دستیابی به چارچوبی فراگیر و عمومی درباره ی شکل عمومیِ هستی.  
 
:'''دوم''': '''بینش'''، که عبارت است از ترکیب دانش های گوناگون با یکدیگر و دستیابی به چارچوبی فراگیر و عمومی درباره ی شکل عمومیِ هستی.  
* بینش در مرز بازنمایی و آشکارگی قرار دارد، اما بدنه ی اصلی اش از بازنمایی تشکیل شده است.  
+
* بینش در مرز [[بازنمایی]] و [[آشکارگی-بازنمایی|آشکارگی]] قرار دارد، اما بدنه ی اصلی اش از بازنمایی تشکیل شده است.  
 
* بینش، الگوى سازماندهى دانش در یک نظام معنایى همسازگار است و درجه ى انسجام و یکپارچگى نسبى بخشهاى گوناگون بازنمایى ما از جهان خارج را نشان میدهد.  
 
* بینش، الگوى سازماندهى دانش در یک نظام معنایى همسازگار است و درجه ى انسجام و یکپارچگى نسبى بخشهاى گوناگون بازنمایى ما از جهان خارج را نشان میدهد.  
 
* بینش به فهمیدن و تفسیر کردن روندهاى حاکم بر [[من ـ دیگری - جهان|من/ جهان/ دیگرى]]، و بنابراین پیشبینى کردن مى انجامد.  
 
* بینش به فهمیدن و تفسیر کردن روندهاى حاکم بر [[من ـ دیگری - جهان|من/ جهان/ دیگرى]]، و بنابراین پیشبینى کردن مى انجامد.  
سطر ۲۸: سطر ۲۸:
 
<br />
 
<br />
  
:'''سومین''' و پیچیده ترین مرتبه، '''فرزانش''' است که عبارت است از یکپارچه شدنِ بازنمایی و آشکارگی و پیوند خوردنِ دانایی با راهبردهای رفتاری و الگوهای کنش، و بنابراین همان شیوه ى اتصال دانش و بینش براى مدیریت رفتار است.  
+
:'''سومین''' و پیچیده ترین مرتبه، '''فرزانش''' است که عبارت است از یکپارچه شدنِ بازنمایی و آشکارگی و پیوند خوردنِ [[دانایی ـ هنر -اخلاق|دانایی]] با [[راهبرد]]های رفتاری و الگوهای [[کنش]]، و بنابراین همان شیوه ى اتصال دانش و بینش براى مدیریت رفتار است.  
 
* فرزانش شکلی از دانایی است که هر سه [[دستگاه شناسنده]] و [[دستگاه انتخابگر|انتخابگر]] و [[دستگاه کنشگر|کنشگر]] را با هم ترکیب کرده و یگانه میسازد.  
 
* فرزانش شکلی از دانایی است که هر سه [[دستگاه شناسنده]] و [[دستگاه انتخابگر|انتخابگر]] و [[دستگاه کنشگر|کنشگر]] را با هم ترکیب کرده و یگانه میسازد.  
 
<br />
 
<br />

نسخهٔ ‏۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۲۰

اصل سه چهرگیِ خرد

شناختِ خودآگاه که در ابتدای کار از بازنمایی برخاسته است، در قالب خرد صورتبندی مى شود، که سه سطحِ متفاوت دارد:

نخست: دانش، که با گردآوری، رده بندی، سازماندهی و ترکیب داده های حسی و فهم همراه است و کاملا در قلمروی بازنمایی میگنجد.
  • دانش را مى توان داراى دو محورِ فرهنگ نامه اى یا مهارتى دانست.
الف)‌ دانش مهارتى در قالب رفتار ظهور مى کند
ب)‌ دانش فرهنگنامه اى در قالب بیان ظهور مى کند.


  • مهارت های وابسته به دانش لایه هاى گوناگونى دارد که عبارتند از:
  1. حفظ کردن
  2. فهمیدن
  3. بازگو کردن
  4. به کار بستن
  5. نقد کردن
  6. نوسازى


  • دانش مى تواند توسط دو راهبرد کمى یا کیفى گردآورى و سازماندهى شود.


دوم: بینش، که عبارت است از ترکیب دانش های گوناگون با یکدیگر و دستیابی به چارچوبی فراگیر و عمومی درباره ی شکل عمومیِ هستی.
  • بینش در مرز بازنمایی و آشکارگی قرار دارد، اما بدنه ی اصلی اش از بازنمایی تشکیل شده است.
  • بینش، الگوى سازماندهى دانش در یک نظام معنایى همسازگار است و درجه ى انسجام و یکپارچگى نسبى بخشهاى گوناگون بازنمایى ما از جهان خارج را نشان میدهد.
  • بینش به فهمیدن و تفسیر کردن روندهاى حاکم بر من/ جهان/ دیگرى، و بنابراین پیشبینى کردن مى انجامد.
  • بینش شیوه ى مفصلبندى عناصر دانایى است، و شیوه ى جذب و ذخیره ى دانش را تعیین مى کند.


سومین و پیچیده ترین مرتبه، فرزانش است که عبارت است از یکپارچه شدنِ بازنمایی و آشکارگی و پیوند خوردنِ دانایی با راهبردهای رفتاری و الگوهای کنش، و بنابراین همان شیوه ى اتصال دانش و بینش براى مدیریت رفتار است.


قناعت در خرد

  • این توهم که دانایی تا سطحی خاص کافی و بسنده است و فرا رفتن از آن به سردرگمی، دیوانگی، ناکارآیی، یا هر شکل دیگری از کاهش قلبم منتهی میشود.
  • چنین تصوری از خرد راه را بر ارتقای دانش به بینش به فرزانش میبندد و بدنه ی دانایی را به مجموعه ای گسسته و ناهمساز از حسها و فهمهای نامنسجم تبدیل می نماید.


تله ی برج عاج

این باور که دانایی به خودىِ خود هدف است و نباید آن را به عملکردهاى دنیوى و راهبردهای رفتاری آلوده کرد، به گسیختگى رابطه ى میان دانش، بینش و رفتار می انجامد و بنابراین مانع دستیابی به بینش و فرزانش میشود.


گسستگی شناختی

انسجام عناصر دانایى اهمیتى ندارد، تنها حجم، یا تنها عمق آن مهم است.


تله ی چاه ـ اقیانوس

تله ای که از گیر افتادنِ دستگاه شناسایی در یکی از دو قطبِ عناصر یا روابطِ سیستم دانایی ناشی می شود.

الف)‌ در یکی از قطبها، گستره ی دانایی به اقیانوسی با عمق یک وجب تبدیل میشود. یعنی حجم زیادى از دانسته های نامنسجم و بى ربط به هم در زمینه ی دانایی انباشته میشود.


ب)‌در قطبِ دیگر، این فضا به چاهی میماند با دهانه ی یک وجب، یعنی در مورد چیزهایی بسیار جزئی و اندک اطلاعاتی بسیار دقیق و سنجیده وجود دارد.

در حالت اول من در مورد همه چیز، در حد هیچ «مى داند»، در حالی که وضع دوم هنگامی پیش میآید که من در مورد هیچ چیز، تقریباً همه چیز مى داند.


راهبرد ابن سینا

  1. ایجاد فرادستگاهى براى سازماندهى، نقد و تصمیم گیرى درباره ى محتوای دانایی،
  2. ترکیب کردن راهبرد کمى و کیفى، براى دستیابىِ همزمان به تخصص و دیدگاهى جامع، و ردیابى مداومِ اثر دانایى در کارآیى من براى مدیریت من، دیگرى و جهان.


پرسش

  • آیا دانش و بینش و فرزانش از نظر کیفی با هم تفاوت دارند؟
  • نمودهای هریک چگونه در رفتار فرد آشکار میشود؟
  • هر یک از حوزههای یاد شده چگونه در شناختشناسیِ جدید صورتبندی میشوند؟


تمرین

  • فضاى حالت دانایى خودتان را نقشه بردارى کنید.
  • اولویت اول و دومِ خود را براى حفر چاه انتخاب
  • کنید و براى رسیدن به آن یک برنامهى زمانى دقیق تنظیم نمایید.
  • حوزهى تخصصىِ دانشتان چیست؟
  • از خواندن و دانستن چه چیزهایى لذت مى برید؟
  • مهمترین سوالى که در زندگىتان دارى چیست؟
  • ده تا از مهمترین پرسشهایتان را بنویسید