حضور- غیاب: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «بود ـ نمود ؛ هستی ـ نیستی ؛ زمان ـ مکان ؛ زیست جهان (من ـ دیگری ـ جهان...» ایجاد کرد) |
(←اصل حضور:=) |
||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[بود ـ نمود]] ؛ [[هستی ـ نیستی]] ؛ [[زمان ـ مکان]] ؛ [[زیست جهان]] [[(من ـ دیگری ـ جهان)]] | [[بود ـ نمود]] ؛ [[هستی ـ نیستی]] ؛ [[زمان ـ مکان]] ؛ [[زیست جهان]] [[(من ـ دیگری ـ جهان)]] | ||
− | =='''اصل حضور''' | + | =='''اصل حضور'''=== |
ارتباط با [[نمودِ]] یک پدیدار، به ارتباط با «[[بودِ]]» آن، یعنی لمسِ هستی راستینِ آن تعبیر میگردد. این دسترسی به نمود و تعمیمِ آن تا فرضِ دسترسی به هستی را حضور مینامیم. | ارتباط با [[نمودِ]] یک پدیدار، به ارتباط با «[[بودِ]]» آن، یعنی لمسِ هستی راستینِ آن تعبیر میگردد. این دسترسی به نمود و تعمیمِ آن تا فرضِ دسترسی به هستی را حضور مینامیم. | ||
حضور عبارت است از پیوستگی با هستنده ی مفروض، از مجرای ارتباط با نمودهای آن . | حضور عبارت است از پیوستگی با هستنده ی مفروض، از مجرای ارتباط با نمودهای آن . | ||
سطر ۹: | سطر ۹: | ||
در شرایطی که من از راه [[بازنمایی ـ آشکارگی]] دیگری را لمس کرده و ردپایش را در چیزها و رخدادها تشخیص دهد، حضورِ وی را نتیجه خواهد گرفت. نیستیِ این متغیرها به معنای غیاب دیگری است .بارِ ارزشیِ حضور و غیابی که در اصل در عرصه ی دیگری تعریف میشوند، به عرصه ی جهان نیز تعمیم یافته و همچون استعاره ای در عرصه ی من نیز به کار گرفته میشوند . | در شرایطی که من از راه [[بازنمایی ـ آشکارگی]] دیگری را لمس کرده و ردپایش را در چیزها و رخدادها تشخیص دهد، حضورِ وی را نتیجه خواهد گرفت. نیستیِ این متغیرها به معنای غیاب دیگری است .بارِ ارزشیِ حضور و غیابی که در اصل در عرصه ی دیگری تعریف میشوند، به عرصه ی جهان نیز تعمیم یافته و همچون استعاره ای در عرصه ی من نیز به کار گرفته میشوند . | ||
− | ==='''تله ی اَپوش''':=== | + | ==='''[[تله]] ی [[اَپوش]]''':=== |
هراس و '''گریز''' از '''تنش''' ی که از غیاب ناشی میشود. کوشش برای جایگزین کردنِ غیاب با حضور، حتی به قیمت اعمال زور و اجبار بر من یا دیگری، یا تحریف کردنِ دریافتهای خویش از جهان ،یا دست کشیدن از [[آزادی]] خودمدارِ نهفته در من. در این شرایط من برای آنکه در دایره ی حضور قرار بگیرد ،مرتکب یکی از این سه خطا میشود: | هراس و '''گریز''' از '''تنش''' ی که از غیاب ناشی میشود. کوشش برای جایگزین کردنِ غیاب با حضور، حتی به قیمت اعمال زور و اجبار بر من یا دیگری، یا تحریف کردنِ دریافتهای خویش از جهان ،یا دست کشیدن از [[آزادی]] خودمدارِ نهفته در من. در این شرایط من برای آنکه در دایره ی حضور قرار بگیرد ،مرتکب یکی از این سه خطا میشود: | ||
سطر ۱۸: | سطر ۱۸: | ||
در تمام این موارد شکلی نمادین و رمزگذاری شده از حضور جایگزین غیابی میشود، بی آنکه واقعاً حضوری تحقق یافته باشد. | در تمام این موارد شکلی نمادین و رمزگذاری شده از حضور جایگزین غیابی میشود، بی آنکه واقعاً حضوری تحقق یافته باشد. | ||
− | ==='''راهبرد تیشتر''':=== | + | ==='''[[راهبرد]] [[تیشتر]]''':=== |
برای برخورداری از حضور، باید حاضر بود. برای ارج نهادن به حضور من و دیگری و جهان، باید قدرِ غیاب آن را دانست. تنها با خیره شدن به غیاب و فهمِ آن است که میتوان راهبردی برای فرا خواندن حضور یافت . | برای برخورداری از حضور، باید حاضر بود. برای ارج نهادن به حضور من و دیگری و جهان، باید قدرِ غیاب آن را دانست. تنها با خیره شدن به غیاب و فهمِ آن است که میتوان راهبردی برای فرا خواندن حضور یافت . | ||
==='''پرسش''':=== | ==='''پرسش''':=== | ||
− | چرا حضور و غیاب تا این پایه در ادبیات و نظامهای دینی اهمیت دارند؟ | + | * چرا حضور و غیاب تا این پایه در ادبیات و نظامهای دینی اهمیت دارند؟ |
− | چرا مفهوم عشق به هجران پیوند خورده است؟ | + | * چرا مفهوم عشق به هجران پیوند خورده است؟ |
− | آیا روابط میان انسانها را میتوان بر اساس راهبردهای تنظیم حضور و غیاب فهم کرد؟ | + | * آیا روابط میان انسانها را میتوان بر اساس راهبردهای تنظیم حضور و غیاب فهم کرد؟ |
− | آیا میتوان برخی از باورهای متافیزیکی را روشهایی برای توجیه و تفسیر غیاب دانست؟ | + | * آیا میتوان برخی از باورهای متافیزیکی را روشهایی برای توجیه و تفسیر غیاب دانست؟ |
− | چرا نفرت از غیاب چنین فراگیر است؟ غیاب در عناصر جهان چگونه نمود مییابد؟ | + | * چرا نفرت از غیاب چنین فراگیر است؟ غیاب در عناصر جهان چگونه نمود مییابد؟ |
− | آیا عناصر من نیز میتوانند غایب شوند؟ غیاب من چطور توسط من درک میشود؟ | + | * آیا عناصر من نیز میتوانند غایب شوند؟ غیاب من چطور توسط من درک میشود؟ |
+ | |||
==='''تمرین''':=== | ==='''تمرین''':=== | ||
− | مفهوم غیاب و روشهای پنهان کردن آن را در نظامهای اخلاقی و فلسفی پیرامونتان ردیابی کنید . | + | * مفهوم غیاب و روشهای پنهان کردن آن را در نظامهای اخلاقی و فلسفی پیرامونتان ردیابی کنید . |
− | غیاب و حضور را در عرصه ی دیگری لمس کرده و آن را مدیریت کنید . | + | * غیاب و حضور را در عرصه ی دیگری لمس کرده و آن را مدیریت کنید . |
نسخهٔ ۷ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۲۹
بود ـ نمود ؛ هستی ـ نیستی ؛ زمان ـ مکان ؛ زیست جهان (من ـ دیگری ـ جهان)
اصل حضور=
ارتباط با نمودِ یک پدیدار، به ارتباط با «بودِ» آن، یعنی لمسِ هستی راستینِ آن تعبیر میگردد. این دسترسی به نمود و تعمیمِ آن تا فرضِ دسترسی به هستی را حضور مینامیم. حضور عبارت است از پیوستگی با هستنده ی مفروض، از مجرای ارتباط با نمودهای آن .
غیاب گريزی:
باور به این که حضور از غیاب واقعی تر، اصیلتر، مهمتر، بهتر، یا مطلوبتر است. توجه نکردن به این که حضور و غیاب همواره در کنار هم معنا می شوند و از این رو، حضور تنها در شرایط گسسته شدنش توسط غیاب قابل درک و ارج نهادن است. این برداشت به ویژه از آنجا ناشی میشود که جمِ حضور ـ غیاب بیش از هر جای دیگر در قلمروی دیگری اهمیت دارد. در شرایطی که من از راه بازنمایی ـ آشکارگی دیگری را لمس کرده و ردپایش را در چیزها و رخدادها تشخیص دهد، حضورِ وی را نتیجه خواهد گرفت. نیستیِ این متغیرها به معنای غیاب دیگری است .بارِ ارزشیِ حضور و غیابی که در اصل در عرصه ی دیگری تعریف میشوند، به عرصه ی جهان نیز تعمیم یافته و همچون استعاره ای در عرصه ی من نیز به کار گرفته میشوند .
تله ی اَپوش:
هراس و گریز از تنش ی که از غیاب ناشی میشود. کوشش برای جایگزین کردنِ غیاب با حضور، حتی به قیمت اعمال زور و اجبار بر من یا دیگری، یا تحریف کردنِ دریافتهای خویش از جهان ،یا دست کشیدن از آزادی خودمدارِ نهفته در من. در این شرایط من برای آنکه در دایره ی حضور قرار بگیرد ،مرتکب یکی از این سه خطا میشود:
- حقیقتِ غیاب را انکار میکند
- یا برای جلب نظر امر غایب (معمولاً دیگری) و ترغیبش به حضور، خویشتن را و شکل هستی خود را انکار میکند؛
- یا آنکه حق استقلال و آزادی رفتاری دیگری را با به کار بردن اجبار و زور انکار میکند.
در تمام این موارد شکلی نمادین و رمزگذاری شده از حضور جایگزین غیابی میشود، بی آنکه واقعاً حضوری تحقق یافته باشد.
راهبرد تیشتر:
برای برخورداری از حضور، باید حاضر بود. برای ارج نهادن به حضور من و دیگری و جهان، باید قدرِ غیاب آن را دانست. تنها با خیره شدن به غیاب و فهمِ آن است که میتوان راهبردی برای فرا خواندن حضور یافت .
پرسش:
- چرا حضور و غیاب تا این پایه در ادبیات و نظامهای دینی اهمیت دارند؟
- چرا مفهوم عشق به هجران پیوند خورده است؟
- آیا روابط میان انسانها را میتوان بر اساس راهبردهای تنظیم حضور و غیاب فهم کرد؟
- آیا میتوان برخی از باورهای متافیزیکی را روشهایی برای توجیه و تفسیر غیاب دانست؟
- چرا نفرت از غیاب چنین فراگیر است؟ غیاب در عناصر جهان چگونه نمود مییابد؟
- آیا عناصر من نیز میتوانند غایب شوند؟ غیاب من چطور توسط من درک میشود؟
تمرین:
- مفهوم غیاب و روشهای پنهان کردن آن را در نظامهای اخلاقی و فلسفی پیرامونتان ردیابی کنید .
- غیاب و حضور را در عرصه ی دیگری لمس کرده و آن را مدیریت کنید .