عناصر پایه: تفاوت بین نسخهها
از ویکی زروان
(صفحهای جدید حاوی «==='''سوم: عناصر پایه'''=== از دیرباز، عناصر پایه ی زبانی را واژگان دانسته اند. ای...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
==='''سوم: عناصر پایه'''=== | ==='''سوم: عناصر پایه'''=== | ||
− | از دیرباز، عناصر پایه ی زبانی را واژگان دانسته اند. این امر به ویژه در فرهنگهایی مانند فرهنگ چین، که ساختاری '''واژه مدار''' و '''اسم محور''' دارد، به خوبی دیده میشود. در فرهنگی مانند فرهنگ ایران نیز، با وجود آنکه نظامهای استدلالی و ساختارهای ربطیِ میان واژگان اهمیتی به سزا | + | ====واژه = عنصر پایه ای زبان؟؟==== |
− | واقعیت امر آن است که: | + | * از دیرباز، عناصر پایه ی زبانی را واژگان دانسته اند. |
+ | * این امر به ویژه در فرهنگهایی مانند فرهنگ چین، که ساختاری '''واژه مدار''' و '''اسم محور''' دارد، به خوبی دیده میشود. در فرهنگی مانند فرهنگ ایران نیز، با وجود آنکه نظامهای استدلالی و ساختارهای ربطیِ میان واژگان اهمیتی به سزا داشته است | ||
+ | * همچنان میبینیم که در متنهای سنتی و جدید، بیشترِ بحثها با تعریف کردنِ واژگان و به دست دادنِ تعاریفی برای اسمها آغاز می شود. | ||
+ | * با کمی بلندنظری، حتا میتوان دو ساخت پایه ی واژگان را به دو رده ی اصلی از پدیدارها مربوط دانست و مثلا فرض کرد که اسمها، [[چیز]]ها را [[بازنمایی]] میکنند و فعلها نماینده ی [[رخداد]]ها هستند. | ||
+ | * به این ترتیب این پیشداشتِ عمومی تایید میشود که عناصر پایه و خشتهای بنیادین برسازنده ی زبان تک تکِ واژگان هستند. | ||
+ | * واژگانی که هر یک، به نقطه ای خاص از جهان خارج یا به حالتی از عواطف و احساساتِ درونیِ ما ارجاع می دهند. | ||
+ | * چفت و بست شدنِ مجموعه ی این ارجاعها، این پیشفرضِ را تقویت میکند که واژه در بافت زبان موقعیتی مرکزی و کلیدی دارد، و این خود به پیشفرضِ رابطه ی محکم میان «[[دال و مدلول]]» و نظم دقیق و فراگیرِ ساختارهای زبانی نیز دامن میزند. | ||
+ | <br /> | ||
+ | |||
+ | * واقعیت امر آن است که: | ||
# عناصر پایه ی یک ساخت زبانی واژه '''نیست''' | # عناصر پایه ی یک ساخت زبانی واژه '''نیست''' | ||
# ارجاع بنیادین نظام های زبانی هم، از ارجاع یک دال به یک مدلول ناشی '''نمی شود''' | # ارجاع بنیادین نظام های زبانی هم، از ارجاع یک دال به یک مدلول ناشی '''نمی شود''' | ||
سطر ۷: | سطر ۱۶: | ||
<br /> | <br /> | ||
− | + | ====[[جفت متضاد معنایی]]==== | |
− | + | * عناصر پایه ی نظام زبانی "جفتهای متضاد معنایی" نامیده میشود که در واقع، جفت هایی از واژگان متضاد هستند که تنها در کنار یکدیگر معنا می یابند. | |
− | عناصر پایه ی نظام زبانی "جفتهای متضاد معنایی" نامیده میشود که در واقع، جفت هایی از واژگان متضاد هستند که تنها در کنار یکدیگر معنا می یابند. آنچه معنا را در نظام زبانی ممکن می کند، [[تمایز]] میان دو واژه ی متضاد است؛ نه ارجاعی که یکی از این واژگان به جهان خارج میدهد. [[جم]] ها مبانی پایه ای هستند که [[سیستم خودارجاع|خودارجاع]] بودنِ نظام زبانی را ممکن میسازند. یک جم، در واقع، هسته ی مرکزی "'''[[تمایز]]'''" است. هر جم از دو واژه تشکیل شده است و نشانه هایی را در بر میگیرد که مفاهیمی متضاد و ضد یکدیگر را صورتبندی و رمزگذاری می کند. | + | * آنچه معنا را در نظام زبانی ممکن می کند، [[تمایز]] میان دو واژه ی متضاد است؛ نه ارجاعی که یکی از این واژگان به جهان خارج میدهد. |
− | <br /><br /> | + | * [[جم]] ها مبانی پایه ای هستند که [[سیستم خودارجاع|خودارجاع]] بودنِ نظام زبانی را ممکن میسازند. |
− | + | *یک جم، در واقع، هسته ی مرکزی "'''[[تمایز]]'''" است. | |
− | جمها در درون خود، روابطی پیچیده را نشان میدهند؛ به این معنی که معمولا در میانه و حد وسط یک جم، یعنی در میانه ی دو واژه که تعارضی بنیادین با یکدیگر دارند، مفهوم جدیدی تعریف میشود و این مفهوم جدید، تنها در برابر ضد خویش، یعنی به صورت یک جمِ تازه، فهمیده میشود و به کار میآید. این مفاهیمِ ضد، که به این ترتیب در میانه ی طیفِ جم ها تعریف میشوند، اتصال میان جمها به یکدیگر را ممکن میسازند. | + | * هر جم از دو واژه تشکیل شده است و نشانه هایی را در بر میگیرد که مفاهیمی متضاد و ضد یکدیگر را صورتبندی و رمزگذاری می کند. |
+ | <br /> | ||
+ | <br /> | ||
+ | *جمها در درون خود، روابطی پیچیده را نشان میدهند؛ به این معنی که معمولا در میانه و حد وسط یک جم، یعنی در میانه ی دو واژه که تعارضی بنیادین با یکدیگر دارند، مفهوم جدیدی تعریف میشود و این مفهوم جدید، تنها در برابر ضد خویش، یعنی به صورت یک جمِ تازه، فهمیده میشود و به کار میآید. | ||
+ | * این مفاهیمِ ضد، که به این ترتیب در میانه ی طیفِ جم ها تعریف میشوند، اتصال میان جمها به یکدیگر را ممکن میسازند. | ||
<br /> | <br /> | ||
<br /> | <br /> | ||
− | + | ====زبان، شبکه ای از جم هاست==== | |
− | + | * نظام زبانی شبکه ای بسط یابنده از جم هاست که همه به یکدیگر اتصال یافته اند و [[معنا]] را در [[ارجاع]]ات درونی میان خود، و در [[تمایز]]ها و تعارضهای میان جفتهای متضاد معنایی، رمزگذاری می کنند. | |
− | + | * پس جهانِ [[مدلول]]ها سپهری متمایز و مستقل است که به صورت زمینه ای مربوط، اما مستقل از نظام زبانی، وجود دارد | |
<br /> | <br /> | ||
− | + | * آنچه ما به عنوان نشانه در یک ساختارِ زبانی داریم، در واقع، به مدلولی ارجاع میکند که خود از جنس "'''ایده'''" و "'''نشانگان زبانی'''" است. | |
− | آنچه ما به عنوان نشانه در یک ساختارِ زبانی داریم، در واقع، به مدلولی ارجاع میکند که خود از جنس "'''ایده'''" و "'''نشانگان زبانی'''" است. هیچ یک از نشانگان زبانی به یک مدلولِ طبیعیِ در جهان خارج اشاره نمی کند. همواره در این میان پرده ای از جنس زبان وجود دارد که ساختار تجربه شده ی بیرونی یا ادراکات ذهنیِ درونی را به امری زبانی تبدیل کرده و سپس آن را در شبکه ی ارتباطیِ نشانگان بازتعریف می کند. | + | * هیچ یک از نشانگان زبانی به یک مدلولِ طبیعیِ در جهان خارج اشاره نمی کند. |
+ | * همواره در این میان پرده ای از جنس زبان وجود دارد که ساختار تجربه شده ی بیرونی یا ادراکات ذهنیِ درونی را به امری زبانی تبدیل کرده و سپس آن را در شبکه ی ارتباطیِ نشانگان بازتعریف می کند. | ||
<br /> | <br /> | ||
<br /> | <br /> |
نسخهٔ ۱۰ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۰۳:۴۶
محتویات
سوم: عناصر پایه
واژه = عنصر پایه ای زبان؟؟
- از دیرباز، عناصر پایه ی زبانی را واژگان دانسته اند.
- این امر به ویژه در فرهنگهایی مانند فرهنگ چین، که ساختاری واژه مدار و اسم محور دارد، به خوبی دیده میشود. در فرهنگی مانند فرهنگ ایران نیز، با وجود آنکه نظامهای استدلالی و ساختارهای ربطیِ میان واژگان اهمیتی به سزا داشته است
- همچنان میبینیم که در متنهای سنتی و جدید، بیشترِ بحثها با تعریف کردنِ واژگان و به دست دادنِ تعاریفی برای اسمها آغاز می شود.
- با کمی بلندنظری، حتا میتوان دو ساخت پایه ی واژگان را به دو رده ی اصلی از پدیدارها مربوط دانست و مثلا فرض کرد که اسمها، چیزها را بازنمایی میکنند و فعلها نماینده ی رخدادها هستند.
- به این ترتیب این پیشداشتِ عمومی تایید میشود که عناصر پایه و خشتهای بنیادین برسازنده ی زبان تک تکِ واژگان هستند.
- واژگانی که هر یک، به نقطه ای خاص از جهان خارج یا به حالتی از عواطف و احساساتِ درونیِ ما ارجاع می دهند.
- چفت و بست شدنِ مجموعه ی این ارجاعها، این پیشفرضِ را تقویت میکند که واژه در بافت زبان موقعیتی مرکزی و کلیدی دارد، و این خود به پیشفرضِ رابطه ی محکم میان «دال و مدلول» و نظم دقیق و فراگیرِ ساختارهای زبانی نیز دامن میزند.
- واقعیت امر آن است که:
- عناصر پایه ی یک ساخت زبانی واژه نیست
- ارجاع بنیادین نظام های زبانی هم، از ارجاع یک دال به یک مدلول ناشی نمی شود
جفت متضاد معنایی
- عناصر پایه ی نظام زبانی "جفتهای متضاد معنایی" نامیده میشود که در واقع، جفت هایی از واژگان متضاد هستند که تنها در کنار یکدیگر معنا می یابند.
- آنچه معنا را در نظام زبانی ممکن می کند، تمایز میان دو واژه ی متضاد است؛ نه ارجاعی که یکی از این واژگان به جهان خارج میدهد.
- جم ها مبانی پایه ای هستند که خودارجاع بودنِ نظام زبانی را ممکن میسازند.
- یک جم، در واقع، هسته ی مرکزی "تمایز" است.
- هر جم از دو واژه تشکیل شده است و نشانه هایی را در بر میگیرد که مفاهیمی متضاد و ضد یکدیگر را صورتبندی و رمزگذاری می کند.
- جمها در درون خود، روابطی پیچیده را نشان میدهند؛ به این معنی که معمولا در میانه و حد وسط یک جم، یعنی در میانه ی دو واژه که تعارضی بنیادین با یکدیگر دارند، مفهوم جدیدی تعریف میشود و این مفهوم جدید، تنها در برابر ضد خویش، یعنی به صورت یک جمِ تازه، فهمیده میشود و به کار میآید.
- این مفاهیمِ ضد، که به این ترتیب در میانه ی طیفِ جم ها تعریف میشوند، اتصال میان جمها به یکدیگر را ممکن میسازند.
زبان، شبکه ای از جم هاست
- نظام زبانی شبکه ای بسط یابنده از جم هاست که همه به یکدیگر اتصال یافته اند و معنا را در ارجاعات درونی میان خود، و در تمایزها و تعارضهای میان جفتهای متضاد معنایی، رمزگذاری می کنند.
- پس جهانِ مدلولها سپهری متمایز و مستقل است که به صورت زمینه ای مربوط، اما مستقل از نظام زبانی، وجود دارد
- آنچه ما به عنوان نشانه در یک ساختارِ زبانی داریم، در واقع، به مدلولی ارجاع میکند که خود از جنس "ایده" و "نشانگان زبانی" است.
- هیچ یک از نشانگان زبانی به یک مدلولِ طبیعیِ در جهان خارج اشاره نمی کند.
- همواره در این میان پرده ای از جنس زبان وجود دارد که ساختار تجربه شده ی بیرونی یا ادراکات ذهنیِ درونی را به امری زبانی تبدیل کرده و سپس آن را در شبکه ی ارتباطیِ نشانگان بازتعریف می کند.