بودن - شدن: تفاوت بین نسخهها
از ویکی زروان
(۲۰ ویرایش میانی توسط ۳ کاربر نشان داده نشدهاست) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | [[ | + | بودن - شدن یک جم [[شناخت]]ی است |
+ | ==کلیدواژههای خویشاوند (مفهومی)== | ||
+ | * [[زمان- مکان]] | ||
+ | * [[بود- نمود]] | ||
+ | * [[ایستایی ـ پویایی]] | ||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
− | == | + | ==اصل [[مهروند]]== |
− | + | * [[هستی]] امری پویا و دگرگونشونده است و این [[ایستایی ـ پویایی|پویایی]] همیشگی آن را «شدن» می نامیم. | |
+ | * یعنی تحرک و تغییرِ دایمیِ «[[بود- نمود|نمود]]» پژواک سرشت «[[بود- نمود|بود]]» است. | ||
+ | * هر آنچه در تورِ شناخت گرفتار می آید، بخشی از این [[ایستایی ـ پویایی|پویایی]] فراگیر و [[کرانمندی -بیکرانگی|بیکرانه]] ی هستی است که در [[زمان- مکان]] ی [[کرانمندی -بیکرانگی|کرانمند]] محصور شده و همچون یک نمودِ مجزا و تفکیکپذیر از زمینه اش، قالب میخورد. | ||
+ | * این روند با چشمپوشی از پویایی همیشگی هستنده ها و [[تحویلگرایی|فروکاستنِ]] «شدن» به امری ثابت و منجمد ممکن می شود، و می توانیم با «بودن» توصیفش کنیم. | ||
+ | * به این ترتیب، روند شناخت هنجارین که از نوسان میان بود و نمود برمی خیزد، عبارت است از تحویل کردنِ شدنی ها به بودنی ها. | ||
+ | |||
+ | <br /> | ||
+ | * «بودن»، به خاطر تأکید بر سویه ی ایستایی، با چیزها و «شدن»، به خاطر پیوندش با پویایی، با رخدادها ارتباط برقرار می کند. | ||
+ | * به همین ترتیب، بودن با مکان و شدن با زمان پیوند می یابد. | ||
+ | <br /> | ||
− | == | + | ==چیزوارگی== |
− | نادیده انگاشتنِ | + | * نادیده انگاشتنِ سیر «جاویدانِ شدن» به ثابت و مستقر و ایستا نمودنِ هستنده ها منتهی میشود. |
+ | * در نتیجه، منِ شناسنده می پذیرد که هستنده ها اموری ایستا و پایدار و ثابت اند که با هم ارتباطی از نوعِ «کنار هم بودن» را برقرار می کنند، و نه «با یکدیگر شدن» را. | ||
+ | <br /> | ||
+ | <br /> | ||
− | == | + | ==[[تله]] ی [[اپوش]]== |
− | + | * نادیده انگاشتنِ شدن و تمرکز بر بودن به ایستا پنداشتنِ [[هستی]] منجر میشود. | |
+ | * در نتیجه، [[منِ شناسنده]] در مورد خویشتن نیز تلقی مشابهی پیدا می کند و مدیریت خویش را به گزینش شیوه های متفاوت «'''بودن'''» محدود می سازد و از «'''شدن'''» چشم می پوشد. | ||
+ | * این تله به [[ماندِ کنشی]] منتهی میشود و پویایی و سیال بودن «من» را مهار می سازد. | ||
+ | <br /> | ||
− | == | + | ==[[راهبرد]] [[تیشتر]]== |
− | + | * حفظ تعادل میان بودن و شدن، نگریستن به نمودها به مثابه روندهایی از شدن، که در برشهای کرانمند و خودساخته ای از [[زمان ـ مکان]] به چیزهایی با بودن های خاص و ایستا تبدیل شده اند. | |
− | + | * پذیرش و مدیریت خویشتن همچون هستندهای چابک و دگرگون شونده و در حال شدن. | |
− | + | <br /> | |
− | + | ||
− | === | + | |
− | + | ==پرسش== | |
− | آیا میتوان بودن را همان شدن دانست که سرعتی اندک دارد؟ | + | * آیا علومی که به سویه های شدن و بودن میپردازند با هم تفاوت دارند؟ |
− | ویژگیهایی را در خود تفکیک کنید که به شدن و یا به بودن شما مربوط می شود. | + | * آیا میتوان بر مبنای «شدن» فنآوری درست کرد؟ |
+ | * چارچوبهای فلسفی متکی بر بودن و شدن چه تفاوتهای بنیادینی با هم دارند؟ | ||
+ | * آیا میتوان زیربنایی عصبشناختی را برای ظهور «ترجیح بودن بر شدن» سراغ کرد؟ | ||
+ | <br /> | ||
+ | |||
+ | |||
+ | ==تمرین== | ||
+ | * هستنده هایی را که در زندگی روزمره تان تشخیص می دهید، بر مبنای آنچه بودند و آنچه شدند، رده بندی کنید. | ||
+ | * آیا ضرباهنگ «شدن» در برخی سریعتر از باقی می نماید؟ | ||
+ | * آیا میتوان بودن را همان شدن دانست که سرعتی اندک دارد؟ | ||
+ | * ویژگیهایی را در خود تفکیک کنید که به شدن و یا به بودن شما مربوط می شود. | ||
+ | [[File:9.JPG|center]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۱ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۲۵
بودن - شدن یک جم شناختی است
محتویات
کلیدواژههای خویشاوند (مفهومی)
اصل مهروند
- هستی امری پویا و دگرگونشونده است و این پویایی همیشگی آن را «شدن» می نامیم.
- یعنی تحرک و تغییرِ دایمیِ «نمود» پژواک سرشت «بود» است.
- هر آنچه در تورِ شناخت گرفتار می آید، بخشی از این پویایی فراگیر و بیکرانه ی هستی است که در زمان- مکان ی کرانمند محصور شده و همچون یک نمودِ مجزا و تفکیکپذیر از زمینه اش، قالب میخورد.
- این روند با چشمپوشی از پویایی همیشگی هستنده ها و فروکاستنِ «شدن» به امری ثابت و منجمد ممکن می شود، و می توانیم با «بودن» توصیفش کنیم.
- به این ترتیب، روند شناخت هنجارین که از نوسان میان بود و نمود برمی خیزد، عبارت است از تحویل کردنِ شدنی ها به بودنی ها.
- «بودن»، به خاطر تأکید بر سویه ی ایستایی، با چیزها و «شدن»، به خاطر پیوندش با پویایی، با رخدادها ارتباط برقرار می کند.
- به همین ترتیب، بودن با مکان و شدن با زمان پیوند می یابد.
چیزوارگی
- نادیده انگاشتنِ سیر «جاویدانِ شدن» به ثابت و مستقر و ایستا نمودنِ هستنده ها منتهی میشود.
- در نتیجه، منِ شناسنده می پذیرد که هستنده ها اموری ایستا و پایدار و ثابت اند که با هم ارتباطی از نوعِ «کنار هم بودن» را برقرار می کنند، و نه «با یکدیگر شدن» را.
تله ی اپوش
- نادیده انگاشتنِ شدن و تمرکز بر بودن به ایستا پنداشتنِ هستی منجر میشود.
- در نتیجه، منِ شناسنده در مورد خویشتن نیز تلقی مشابهی پیدا می کند و مدیریت خویش را به گزینش شیوه های متفاوت «بودن» محدود می سازد و از «شدن» چشم می پوشد.
- این تله به ماندِ کنشی منتهی میشود و پویایی و سیال بودن «من» را مهار می سازد.
راهبرد تیشتر
- حفظ تعادل میان بودن و شدن، نگریستن به نمودها به مثابه روندهایی از شدن، که در برشهای کرانمند و خودساخته ای از زمان ـ مکان به چیزهایی با بودن های خاص و ایستا تبدیل شده اند.
- پذیرش و مدیریت خویشتن همچون هستندهای چابک و دگرگون شونده و در حال شدن.
پرسش
- آیا علومی که به سویه های شدن و بودن میپردازند با هم تفاوت دارند؟
- آیا میتوان بر مبنای «شدن» فنآوری درست کرد؟
- چارچوبهای فلسفی متکی بر بودن و شدن چه تفاوتهای بنیادینی با هم دارند؟
- آیا میتوان زیربنایی عصبشناختی را برای ظهور «ترجیح بودن بر شدن» سراغ کرد؟
تمرین
- هستنده هایی را که در زندگی روزمره تان تشخیص می دهید، بر مبنای آنچه بودند و آنچه شدند، رده بندی کنید.
- آیا ضرباهنگ «شدن» در برخی سریعتر از باقی می نماید؟
- آیا میتوان بودن را همان شدن دانست که سرعتی اندک دارد؟
- ویژگیهایی را در خود تفکیک کنید که به شدن و یا به بودن شما مربوط می شود.