میدان - هنگامه - آوردگاه: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(صفحه‌ای جدید حاوی «اصل جنگیدن: جنگجو در آن هنگام که مرکزگزینی کند )یعنی آرمانی روشن و مرکزی استو...» ایجاد کرد)
 
سطر ۱: سطر ۱:
اصل جنگیدن: جنگجو در آن هنگام که مرکزگزینی کند )یعنی آرمانی روشن و مرکزی استوار داشته  
+
===اصل جنگیدن===
باشدمرزبندی کند )یعنی قلمروی من، دیگری و جهان را به شکلی درونزاد از هم متمایز سازدو به  
+
جنگجو در آن هنگام که  
جنگیدن روی آورد )یعنی کنشهایش را همگرا و یگانه سازد و هستی را دگرگون سازددر پیرامون خود  
+
<br />
سپهری ویژه پدید خواهد آورد که زمان ـ مکانِ بیکرانه خوانده میشود. این سپهرِ ناب، فضایی است که  
+
 
دگرگونی هستی در آن صورت میپذیرد. سه پارهی آن در زیستجهان به صورت میدان )در قلمروی دیگری(،  
+
'''مرکزگزینی''' کند (یعنی آرمانی روشن و مرکزی استوار داشته باشد)
هنگامه )در قلمروی من( و آوردگاه )در قلمروی جهان( تبلور مییابد.
+
<br />
توهم جدال: جنگیدن با کشمکش با دیگری و جهان اشتباه گرفته میشود. در نتیجه، من به جای  
+
 
 +
'''مرزبندی''' کند (یعنی قلمروی [[من، دیگری و جهان]] را به شکلی درونزاد از هم متمایز سازد)
 +
<br />
 +
 
 +
و به جنگیدن روی آورد (یعنی [[کنش]] هایش را همگرا و یگانه سازد و [[هستی]] را دگرگون سازد)
 +
<br />
 +
 
 +
در پیرامون خود سپهری ویژه پدید خواهد آورد که زمان ـ مکانِ بیکرانه خوانده میشود.  
 +
<br />
 +
 
 +
این سپهرِ ناب، فضایی است که دگرگونی هستی در آن صورت میپذیرد. سه پاره ی آن در زیستجهان به صورت '''میدان''' (در قلمروی دیگری)، '''هنگامه''' (در قلمروی من) و '''آوردگاه''' (در قلمروی جهان) تبلور مییابد.
 +
 
 +
 
 +
 
 +
===توهم جدال===
 +
جنگیدن با کشمکش با دیگری و جهان اشتباه گرفته میشود. در نتیجه، من به جای  
 
آفریدن سپهری دگرگونساز در پیرامون خود، و جذبِ چیزها و رخدادها و در آغوش کشیدن من و دیگری  
 
آفریدن سپهری دگرگونساز در پیرامون خود، و جذبِ چیزها و رخدادها و در آغوش کشیدن من و دیگری  
 
و جهان، به محصور کردن و جداسازی و طرد آنها روی میآورد.
 
و جهان، به محصور کردن و جداسازی و طرد آنها روی میآورد.

نسخهٔ ‏۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۵۶

اصل جنگیدن

جنگجو در آن هنگام که

مرکزگزینی کند (یعنی آرمانی روشن و مرکزی استوار داشته باشد)

مرزبندی کند (یعنی قلمروی من، دیگری و جهان را به شکلی درونزاد از هم متمایز سازد)

و به جنگیدن روی آورد (یعنی کنش هایش را همگرا و یگانه سازد و هستی را دگرگون سازد)

در پیرامون خود سپهری ویژه پدید خواهد آورد که زمان ـ مکانِ بیکرانه خوانده میشود.

این سپهرِ ناب، فضایی است که دگرگونی هستی در آن صورت میپذیرد. سه پاره ی آن در زیستجهان به صورت میدان (در قلمروی دیگری)، هنگامه (در قلمروی من) و آوردگاه (در قلمروی جهان) تبلور مییابد.


توهم جدال

جنگیدن با کشمکش با دیگری و جهان اشتباه گرفته میشود. در نتیجه، من به جای آفریدن سپهری دگرگونساز در پیرامون خود، و جذبِ چیزها و رخدادها و در آغوش کشیدن من و دیگری و جهان، به محصور کردن و جداسازی و طرد آنها روی میآورد.  تلهی ترومان: من به جای چیرگی بر هستی، میکوشد تا بر دیگری یا جهان غلبه کند.  راهبرد آذر: فرو کشیدن و یکی شدن با هستی، به شکلی که فرشگردسازی به نوسازی همزمان من و دیگری و جهان منتهی شود. در مورد میدان، گسترش میدان، به معنای هنجارزدایی از آن، بازبینی و بازسازی- اش، و توسعه دادنش است. گسترش میدان با کمک سه فن ممکن است: مرزشکنی: عبارت است از شناسایی مرزهایی که کرانههای میدان را رمزگذاری میکنند، و عبور از آنها. این کار تنها با آشناییزدایی از روابط روزانه و مرسوم ممکن میشود پیمودن: عبارت است از شریک شدن در میدان دیگری، و افزودن میدانهای دیگریهای مقیم میدان، به میدان خویش، این کار تنها با حضور یافتن در میدان ایشان ممکن میشود. پريدن: عبارت است از گسستن از بخشی آشنا از میدان و جهیدن به بخشی همسایه از آن که تا به حال تجربه نشده است. گسترش میدان چند قاعده دارد: الف( نباید در شرایطی که امکان کاهش جدی قلبم وجود دارد دست به گسترش میدان زد. ب( گسترش میدان تنها در شرایطی مجاز است که بازیهایی برنده ـ برنده پیشبرندهی مرز میدان باشند. سایر بازیها، در نهایت، به چروکیدگی میدان منتهی میشوند، حتی اگر در ابتدا خالف آن بنمایند. پ( باید تنها در شرایطی دست به گسترش میدان زد که رفتار »من« با راهبری نظام اخالقی درونی خویش تعیین شود. شرایطی که من بر خود تسلط ندارد برای گسترش میدان مناسب نیستند. Z چرا دستگاه واژگان و نظام نمادگذاری زبانی برای توصیف آنچه جنگجو میکند تا این پایه ناکارآمد است؟ O میدان، آوردگاه و هنگامه بیافرینید