تنش عادی - تنش بنیادین: تفاوت بین نسخهها
از ویکی زروان
(←کوری تنشهای بنیادين) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | ===اصل تنش بنیادين=== | + | ==='''اصل تنش بنیادين'''=== |
− | تنش عادی، فاصله ی کوچکِ میان وضعیت موجود و مطلوب است که در زندگی روزمره و در اثر دگرگونی شرایط و موقعیت ها به طور مداوم تجربه شده و با [[گریز]] یا [[سازگاری]] رفع و رجوع می شود. | + | * تنش عادی، فاصله ی کوچکِ میان وضعیت موجود و مطلوب است که در زندگی روزمره و در اثر دگرگونی شرایط و موقعیت ها به طور مداوم تجربه شده و با [[گریز]] یا [[سازگاری]] رفع و رجوع می شود. |
− | اما تنش بنیادین، شکافی سهمگین و پرناشدنی در میان دو وضعیت یاد شده است، که سازمان یافتگی عمومی من و حضورِ عناصر پایه ی سه قلمرو زیستجهان را تهدید میکند. | + | * اما تنش بنیادین، شکافی سهمگین و پرناشدنی در میان دو وضعیت یاد شده است، که سازمان یافتگی عمومی [[من]] و حضورِ عناصر پایه ی سه قلمرو زیستجهان را تهدید میکند. <br /> |
+ | |||
تنشهای بنیادین اصلی بر مبنای سه حضورِ مرکزی تعریف میشوند: | تنشهای بنیادین اصلی بر مبنای سه حضورِ مرکزی تعریف میشوند: | ||
:# یکپارچگی و تداوم من | :# یکپارچگی و تداوم من | ||
سطر ۷: | سطر ۸: | ||
:# نظم و قانونمندی جهان | :# نظم و قانونمندی جهان | ||
− | غیاب یا عدم قطعیت در مورد این سه به ترتیب تنشهاى مرگ، اعتماد و عقلانیت را پدید مى آورند. | + | * غیاب یا عدم قطعیت در مورد این سه به ترتیب تنشهاى مرگ، اعتماد و عقلانیت را پدید مى آورند. |
==='''کوری تنشهای بنیادين'''=== | ==='''کوری تنشهای بنیادين'''=== | ||
− | این فرض که پیوستگی و انسجام و تداوم من در زمان، اعتمادپذیریِ دیگری | + | * این فرض که پیوستگی و انسجام و تداوم من در زمان، اعتمادپذیریِ دیگری و قاعده مندیِ جهان اصولی خدشه ناپذیر هستند، به نادیده انگاشتن تنشهای بنیادین منتهی میشود. |
− | و قاعده مندیِ جهان اصولی | + | * باور به جاودانگی، اعتمادپذیری و قانونمندی به شکلی رسیدگی ناپذیر پذیرفته میشوند و بخش مهم از عناصر «جعبه ی سیاه» را تشکیل میدهند. |
− | جاودانگی، اعتمادپذیری و قانونمندی به شکلی | + | <br /> |
− | + | ||
− | + | ==='''[[تله]] ی [[مَرشون]]'''=== | |
− | میگیرد | + | * به ویژه در تمدن مدرن، این ترفند برای محو ساختن تنشهای بنیادین مورد استفاده قرار میگیرد. |
− | که در آن انباشتی از | + | * بر تنشهای عادی و خُرد تأکید میشود و چرخه هایى بازخوردى در اطرافشان فرو نهاده میشود که در آن انباشتی از اطلاعات، پیش بینی ها و پیشگیریها پدیدار می آید. |
− | عادی | + | * به این ترتیب مدیریت نسبی تنشهای عادی دستمایه ی تعمیم این قضیه و کنترل پذیریِ تنشهای کلان و بنیادین فرض می شوند و هر آنچه از این ساز و کارِ جذب و سلطه بر تنشها بیرون بماند، نادیده انگاشته میشود. |
− | ساز و کارِ جذب و سلطه بر تنشها بیرون بماند، نادیده انگاشته میشود. به این ترتیب برخی از تنشها که | + | * به این ترتیب برخی از تنشها که قابل مدیریت هستند در مرکز توجه قرار می گیرند و بقیه با دورنمایى، عادى نمایى، بزرگنمایى، وابستگى به بخت، ارجاع به دیگرى و معنازدایى محو و نادیدنی می شوند. |
− | قابل مدیریت هستند در مرکز توجه قرار | + | |
− | بخت، ارجاع به دیگرى و معنازدایى محو و نادیدنی | + | ==='''[[راهبرد]] [[نَرسه]]'''=== |
+ | :استفاده از تنشهای بنیادین به عنوان مراکزی برای زایش [[معنا]] و بهره جستن از آنها به عنوان گرانیگاه های تولید و پشتیبانی از [[خواست]] و [[آرمان]]، تنها زمانی ممکن میشود که همیشگی بودن و پایداری این تنشها و ناممکن بودنِ سازگاری کامل و مطلق با آنها فهمیده شود. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | ==='''پرسش'''=== | ||
+ | * چرا مرگ، تهدیدِ دیگری و [[آشوبِ]] حاکم بر طبیعت تا این پایه تنشزا هستند؟ | ||
+ | * آیا اینها ارتباطی با پایداری و استحکام [[خودانگاره]] برقرار می کنند؟ | ||
+ | * فرهنگها و تمدنهای گوناگون چگونه این سه متغیر بنیادین را محو میسازند؟ | ||
+ | * چه تنشهای بنیادین دیگری شبیه به این سه سراغ دارید؟ | ||
+ | |||
+ | |||
+ | ==='''تمرین'''=== | ||
+ | * رویکردهای مرسوم برای رفع تنش مرگ و اعتماد و آشوب را شناسایی کرده و تحلیل کنید. | ||
+ | * آیا این روشها به سازگاری با این تنشها میپردازند یا گریزی از آن محسوب میشوند؟ |
نسخهٔ ۲۵ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۳۶
اصل تنش بنیادين
- تنش عادی، فاصله ی کوچکِ میان وضعیت موجود و مطلوب است که در زندگی روزمره و در اثر دگرگونی شرایط و موقعیت ها به طور مداوم تجربه شده و با گریز یا سازگاری رفع و رجوع می شود.
- اما تنش بنیادین، شکافی سهمگین و پرناشدنی در میان دو وضعیت یاد شده است، که سازمان یافتگی عمومی من و حضورِ عناصر پایه ی سه قلمرو زیستجهان را تهدید میکند.
تنشهای بنیادین اصلی بر مبنای سه حضورِ مرکزی تعریف میشوند:
- یکپارچگی و تداوم من
- بازى برنده/ برنده با دیگرى
- نظم و قانونمندی جهان
- غیاب یا عدم قطعیت در مورد این سه به ترتیب تنشهاى مرگ، اعتماد و عقلانیت را پدید مى آورند.
کوری تنشهای بنیادين
- این فرض که پیوستگی و انسجام و تداوم من در زمان، اعتمادپذیریِ دیگری و قاعده مندیِ جهان اصولی خدشه ناپذیر هستند، به نادیده انگاشتن تنشهای بنیادین منتهی میشود.
- باور به جاودانگی، اعتمادپذیری و قانونمندی به شکلی رسیدگی ناپذیر پذیرفته میشوند و بخش مهم از عناصر «جعبه ی سیاه» را تشکیل میدهند.
تله ی مَرشون
- به ویژه در تمدن مدرن، این ترفند برای محو ساختن تنشهای بنیادین مورد استفاده قرار میگیرد.
- بر تنشهای عادی و خُرد تأکید میشود و چرخه هایى بازخوردى در اطرافشان فرو نهاده میشود که در آن انباشتی از اطلاعات، پیش بینی ها و پیشگیریها پدیدار می آید.
- به این ترتیب مدیریت نسبی تنشهای عادی دستمایه ی تعمیم این قضیه و کنترل پذیریِ تنشهای کلان و بنیادین فرض می شوند و هر آنچه از این ساز و کارِ جذب و سلطه بر تنشها بیرون بماند، نادیده انگاشته میشود.
- به این ترتیب برخی از تنشها که قابل مدیریت هستند در مرکز توجه قرار می گیرند و بقیه با دورنمایى، عادى نمایى، بزرگنمایى، وابستگى به بخت، ارجاع به دیگرى و معنازدایى محو و نادیدنی می شوند.
راهبرد نَرسه
- استفاده از تنشهای بنیادین به عنوان مراکزی برای زایش معنا و بهره جستن از آنها به عنوان گرانیگاه های تولید و پشتیبانی از خواست و آرمان، تنها زمانی ممکن میشود که همیشگی بودن و پایداری این تنشها و ناممکن بودنِ سازگاری کامل و مطلق با آنها فهمیده شود.
پرسش
- چرا مرگ، تهدیدِ دیگری و آشوبِ حاکم بر طبیعت تا این پایه تنشزا هستند؟
- آیا اینها ارتباطی با پایداری و استحکام خودانگاره برقرار می کنند؟
- فرهنگها و تمدنهای گوناگون چگونه این سه متغیر بنیادین را محو میسازند؟
- چه تنشهای بنیادین دیگری شبیه به این سه سراغ دارید؟
تمرین
- رویکردهای مرسوم برای رفع تنش مرگ و اعتماد و آشوب را شناسایی کرده و تحلیل کنید.
- آیا این روشها به سازگاری با این تنشها میپردازند یا گریزی از آن محسوب میشوند؟