تعريف منش: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
سطر ۸: سطر ۸:
  
  
3 .يک عنصر فرهنگى، با توجه به اين چهار ويژگی، سيستمى است كه  
+
 
رفتارهاى ويژهاي را از خود نشان مىدهد. همين خواص، میتوانند به كمک
+
برخى از سيستمهاى پيچيده آنقدر براى پايدارى در برابر دگرگونی هاى محيطى تخصص يافته اند كه در مسير زمان نظم درونى خويش را - در مقابله با نوفه هاى محيطى - افزايش مى دهند. اين سيستم هارا [[خودسازمانده]] مى نامند. برخى از سيستمهاى خودسازمانده [[خودزاينده]] هم هستند، يعنى به قيمت چرخش ماده و انرژى در سيستم شان اطلاعات درونى خود را حفظ مى كنند. يكى از راه هايى كه براى حفظ اطلاعات در سيستم مورد استفاده قرار مى گيرد، تكثير يا توليد مثل است. تكثير شدنبه آن معناست كه سيستم پيچيده - كه در نهايت دچار فروپاشى خواهد شد - در مجال كوتاهى كه دارد، دستوركارِ الزم براى بازسازى سيستمى مشابه با خود را توليد كند و آن را در محيط رها كند. در سطح زيستشناختى، اين دستور مى تواند ساختارى مشابه با سيستم مادرى را داشته باشد (مانند سلول هايى كه تقسيم مى شوند) يا برنامه اي فشرده و خلاصه شده باشد كه در گامهاى پياپىِ افزايش پيچيدگى، سيستم مادرى را بازتوليد كند (مانند سلول تخم جانداران پرسلولى
روش سيستمی با دقتی بيشتر به اين ترتيب تعريف شوند:
+
 
الف( عنصر فرهنگى، نوعى سيستم است؛ يعنى، نظامى است تشكيل يافته
+
سيستمهايى كه از راه بازتوليد كردن خود بر فشار آنتروپيک محيط
از عناصر مشخص و روابط معلوم كه حد و مرز خودش با جهان پيرامونىاش
+
غلبه مىكنند، همانندساز خوانده مىشوند. سادهترين راه تكثير يک
را در طول زمان حفظ مىكند. عنصر فرهنگى، مانند هر سيستم ديگرى، از  
+
همانندساز آن است كه نسخهاي از خود را بازتوليد كند. اين شيوه تنها براى
مجموعهاي از عناصر تشكيل شده كه از جنس ماده، انرژى يا اطالعات
+
همانندسازهايى كه از سطح خاصى سادهتر باشند، ممكن است. چنين
هستند. چنان كه گفتيم، در اليهي فرهنگی عنصر اطالعات بر ساير وجوه
+
چيزى را در سطح زيستشناسى در باكتريها به خوبى مىبينيم.
عناصر سيستم چيرگى دارد و بنابراين در سيستم درونىِ يک عنصر
+
عناصر فرهنگى نيز چنين رفتارى از خود نشان مىدهند. يک عنصر
 +
فرهنگى - كه به صورت الگويى از پويايى عصبى در مغز يک انسان حضور
 +
دارد - در قالب دنبالهاي از نمادها و نشانگان رمزگذارى مىشود و به ذهن
 +
انسان ديگرى انتقال میيابد و در آنجا جايگير مىشود. به اين ترتيب، از
 +
يک نسخهى اوليهى عنصر فرهنگى دو عنصر پديد مىآيد. اين امر به آن
 +
معناست كه عناصر فرهنگى از مجراى نظامهاي ارتباطى تكثير مىشوند و  
 +
از مغزى به مغز ديگر منتقل مىگردند. از اين رو، مىتوان چهارمين خصلت
 +
عناصر فرهنگى را همانندسازى دانست.
 +
ث( هيچ همانندسازى نيست كه فرآيند تكثير اطالعات درونى سيستم را
 +
بدون خطا به انجام رساند. اين به آن معناست كه تغيير يافتن روابط درونى
 +
سيستم معنايى و ورود كدهاى ناخواسته به درون پيامِ نوزاد، رخدادى
 +
غيرقابلاجتناب است. هر سيستمى كه اطالعات را از جايى به جاى ديگر
 +
منتقل مىكند، ناچار است تا خطر مغشوش شدن پيام را هم به جان بخرد.
 +
اين خطرِ هميشگىِ مخدوش شدن اطالعاتِ منتقلشده، نمودى ديگر از  
 +
همان اصل آنتروپيک است كه بقاى هر سيستم پيچيدهاي را تهديد
 +
مىكند
 +
108
 +
.
 +
فرآيند همانندسازى هم در واقع نوعى انتقال اطالعات است، با اين
 +
تفاوت كه اطالعات از فرستندهاي رمزگذار به گيرندهاي رمزگشا منتقل
 +
نمىشود و از سيستمى خودبسنده )با نظام رمزگذارى و كدگشايى درونى(
 +
در سيستمى مشابه )كه تازه ساختهشده( تزريق مىگردد. به اين ترتيب،

نسخهٔ ‏۱۵ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۳۰

مروری بر این گفتار


تعریف عنصر فرهنگى


ویژگی های عناصر فرهنگی


برخى از سيستمهاى پيچيده آنقدر براى پايدارى در برابر دگرگونی هاى محيطى تخصص يافته اند كه در مسير زمان نظم درونى خويش را - در مقابله با نوفه هاى محيطى - افزايش مى دهند. اين سيستم هارا خودسازمانده مى نامند. برخى از سيستمهاى خودسازمانده خودزاينده هم هستند، يعنى به قيمت چرخش ماده و انرژى در سيستم شان اطلاعات درونى خود را حفظ مى كنند. يكى از راه هايى كه براى حفظ اطلاعات در سيستم مورد استفاده قرار مى گيرد، تكثير يا توليد مثل است. تكثير شدنبه آن معناست كه سيستم پيچيده - كه در نهايت دچار فروپاشى خواهد شد - در مجال كوتاهى كه دارد، دستوركارِ الزم براى بازسازى سيستمى مشابه با خود را توليد كند و آن را در محيط رها كند. در سطح زيستشناختى، اين دستور مى تواند ساختارى مشابه با سيستم مادرى را داشته باشد (مانند سلول هايى كه تقسيم مى شوند) يا برنامه اي فشرده و خلاصه شده باشد كه در گامهاى پياپىِ افزايش پيچيدگى، سيستم مادرى را بازتوليد كند (مانند سلول تخم جانداران پرسلولى

سيستمهايى كه از راه بازتوليد كردن خود بر فشار آنتروپيک محيط غلبه مىكنند، همانندساز خوانده مىشوند. سادهترين راه تكثير يک همانندساز آن است كه نسخهاي از خود را بازتوليد كند. اين شيوه تنها براى همانندسازهايى كه از سطح خاصى سادهتر باشند، ممكن است. چنين چيزى را در سطح زيستشناسى در باكتريها به خوبى مىبينيم. عناصر فرهنگى نيز چنين رفتارى از خود نشان مىدهند. يک عنصر فرهنگى - كه به صورت الگويى از پويايى عصبى در مغز يک انسان حضور دارد - در قالب دنبالهاي از نمادها و نشانگان رمزگذارى مىشود و به ذهن انسان ديگرى انتقال میيابد و در آنجا جايگير مىشود. به اين ترتيب، از يک نسخهى اوليهى عنصر فرهنگى دو عنصر پديد مىآيد. اين امر به آن معناست كه عناصر فرهنگى از مجراى نظامهاي ارتباطى تكثير مىشوند و از مغزى به مغز ديگر منتقل مىگردند. از اين رو، مىتوان چهارمين خصلت عناصر فرهنگى را همانندسازى دانست. ث( هيچ همانندسازى نيست كه فرآيند تكثير اطالعات درونى سيستم را بدون خطا به انجام رساند. اين به آن معناست كه تغيير يافتن روابط درونى سيستم معنايى و ورود كدهاى ناخواسته به درون پيامِ نوزاد، رخدادى غيرقابلاجتناب است. هر سيستمى كه اطالعات را از جايى به جاى ديگر منتقل مىكند، ناچار است تا خطر مغشوش شدن پيام را هم به جان بخرد. اين خطرِ هميشگىِ مخدوش شدن اطالعاتِ منتقلشده، نمودى ديگر از همان اصل آنتروپيک است كه بقاى هر سيستم پيچيدهاي را تهديد مىكند 108 . فرآيند همانندسازى هم در واقع نوعى انتقال اطالعات است، با اين تفاوت كه اطالعات از فرستندهاي رمزگذار به گيرندهاي رمزگشا منتقل نمىشود و از سيستمى خودبسنده )با نظام رمزگذارى و كدگشايى درونى( در سيستمى مشابه )كه تازه ساختهشده( تزريق مىگردد. به اين ترتيب،