حضور- غیاب: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(اصل حضور:=)
(تمرین:)
سطر ۳۳: سطر ۳۳:
 
* مفهوم غیاب و روشهای پنهان کردن آن را در نظامهای اخلاقی و فلسفی پیرامونتان ردیابی کنید .
 
* مفهوم غیاب و روشهای پنهان کردن آن را در نظامهای اخلاقی و فلسفی پیرامونتان ردیابی کنید .
 
* غیاب و حضور را در عرصه ی دیگری لمس کرده و آن را مدیریت کنید .
 
* غیاب و حضور را در عرصه ی دیگری لمس کرده و آن را مدیریت کنید .
 +
[[پرونده:5.JPG ]]

نسخهٔ ‏۲۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۳:۰۰

بود ـ نمود ؛ هستی ـ نیستی ؛ زمان ـ مکان ؛ زیست جهان (من ـ دیگری ـ جهان)

اصل حضور=

ارتباط با نمودِ یک پدیدار، به ارتباط با «بودِ» آن، یعنی لمسِ هستی راستینِ آن تعبیر میگردد. این دسترسی به نمود و تعمیمِ آن تا فرضِ دسترسی به هستی را حضور مینامیم. حضور عبارت است از پیوستگی با هستنده ی مفروض، از مجرای ارتباط با نمودهای آن .

غیاب گريزی:

باور به این که حضور از غیاب واقعی تر، اصیلتر، مهمتر، بهتر، یا مطلوبتر است. توجه نکردن به این که حضور و غیاب همواره در کنار هم معنا می شوند و از این رو، حضور تنها در شرایط گسسته شدنش توسط غیاب قابل درک و ارج نهادن است. این برداشت به ویژه از آنجا ناشی میشود که جمِ حضور ـ غیاب بیش از هر جای دیگر در قلمروی دیگری اهمیت دارد. در شرایطی که من از راه بازنمایی ـ آشکارگی دیگری را لمس کرده و ردپایش را در چیزها و رخدادها تشخیص دهد، حضورِ وی را نتیجه خواهد گرفت. نیستیِ این متغیرها به معنای غیاب دیگری است .بارِ ارزشیِ حضور و غیابی که در اصل در عرصه ی دیگری تعریف میشوند، به عرصه ی جهان نیز تعمیم یافته و همچون استعاره ای در عرصه ی من نیز به کار گرفته میشوند .

تله ی اَپوش:

هراس و گریز از تنش ی که از غیاب ناشی میشود. کوشش برای جایگزین کردنِ غیاب با حضور، حتی به قیمت اعمال زور و اجبار بر من یا دیگری، یا تحریف کردنِ دریافتهای خویش از جهان ،یا دست کشیدن از آزادی خودمدارِ نهفته در من. در این شرایط من برای آنکه در دایره ی حضور قرار بگیرد ،مرتکب یکی از این سه خطا میشود:

  1. حقیقتِ غیاب را انکار میکند
  2. یا برای جلب نظر امر غایب (معمولاً دیگری) و ترغیبش به حضور، خویشتن را و شکل هستی خود را انکار میکند؛
  3. یا آنکه حق استقلال و آزادی رفتاری دیگری را با به کار بردن اجبار و زور انکار میکند.

در تمام این موارد شکلی نمادین و رمزگذاری شده از حضور جایگزین غیابی میشود، بی آنکه واقعاً حضوری تحقق یافته باشد.

راهبرد تیشتر:

برای برخورداری از حضور، باید حاضر بود. برای ارج نهادن به حضور من و دیگری و جهان، باید قدرِ غیاب آن را دانست. تنها با خیره شدن به غیاب و فهمِ آن است که میتوان راهبردی برای فرا خواندن حضور یافت .

پرسش:

  • چرا حضور و غیاب تا این پایه در ادبیات و نظامهای دینی اهمیت دارند؟
  • چرا مفهوم عشق به هجران پیوند خورده است؟
  • آیا روابط میان انسانها را میتوان بر اساس راهبردهای تنظیم حضور و غیاب فهم کرد؟
  • آیا میتوان برخی از باورهای متافیزیکی را روشهایی برای توجیه و تفسیر غیاب دانست؟
  • چرا نفرت از غیاب چنین فراگیر است؟ غیاب در عناصر جهان چگونه نمود مییابد؟
  • آیا عناصر من نیز میتوانند غایب شوند؟ غیاب من چطور توسط من درک میشود؟


تمرین:

  • مفهوم غیاب و روشهای پنهان کردن آن را در نظامهای اخلاقی و فلسفی پیرامونتان ردیابی کنید .
  • غیاب و حضور را در عرصه ی دیگری لمس کرده و آن را مدیریت کنید .

5.JPG