تقارن - شکست تقارن: تفاوت بین نسخه‌ها

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو
(کلیدواژه‌های خویشاوند (مفهومی):)
(اصل تقارن:)
سطر ۹: سطر ۹:
 
* هستى در [[آشکارگى]] خویش، تقارن محض است.  
 
* هستى در [[آشکارگى]] خویش، تقارن محض است.  
 
* [[بازنمايی]] است که این تقارن را میشکند و به پیدایش [[جفتهای متضاد معنایی]] منتهی میشود.  
 
* [[بازنمايی]] است که این تقارن را میشکند و به پیدایش [[جفتهای متضاد معنایی]] منتهی میشود.  
* هستى در [[غیاب]] «[[من]]» زمینه اى پویا، آشوبگونه، فاقد مرکز و بى شکل است. در آن، هر چیز با هر چیز دیگر و هر [[رخداد]] با هر رخداد دیگر [[همسان]] و هم ارزش است.  
+
* هستى در [[غیاب]] «[[من]]» زمینه اى پویا، آشوبگونه، [[فاقد مرکز]] و بى شکل است. در آن، هر چیز با هر چیز دیگر و هر [[رخداد]] با هر رخداد دیگر [[همسان]] و هم ارزش است.  
 
* یعنى در هر برش از [[زمان ـ مکان]] ،شمار نامحدودى از گزینه هاى هم ارز و هم زور براى پویایى [[مهروند]] وجود دارد.  
 
* یعنى در هر برش از [[زمان ـ مکان]] ،شمار نامحدودى از گزینه هاى هم ارز و هم زور براى پویایى [[مهروند]] وجود دارد.  
 
* [[آشکارگى]] ،شکلی از شناسایی است که این سویه ی کلی و فراگیر از هستیِ [[مرکززدوده]] و [[آشوبگونه]] را ادراک می کند.
 
* [[آشکارگى]] ،شکلی از شناسایی است که این سویه ی کلی و فراگیر از هستیِ [[مرکززدوده]] و [[آشوبگونه]] را ادراک می کند.
سطر ۱۵: سطر ۱۵:
 
<br />
 
<br />
 
<br />
 
<br />
 
  
 
==='''بداهتِ شکست تقارن''':===   
 
==='''بداهتِ شکست تقارن''':===   

نسخهٔ ‏۲۲ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۳۵

کلیدواژه‌های خویشاوند (مفهومی):



اصل تقارن:



بداهتِ شکست تقارن:

شکست تقارنِ انسان واره اى که شالوده ى شناخت ما را تشکیل مى دهد، در بطن هستى ریشه دارد.

تله ی پیتريامنت:

هستى چیزى انسانى است که مانند من رفتار مى کند و به همین دلیل هم من مى توانم با او وارد اندرکنشى انسانى شوم و شکستهاى تقارنى را که از من ناشى شدهاند، به او نسبت دهم.



راهبرد چیستا:

پذیرفتنِ این که هستى و مهروند امورى فراتر از من هستند و از نظر سطح پیچیدگى ،مقیاس و ماهیت کاملاً با من تفاوت دارند.



پرسش:

  • تقارن و شکست تقارن دقیقاً یعنی چه؟
  • چرا آشکارگی با تقارن، و بازنمایی با شکست تقارن ارتباط دارد؟
  • ارتباط این دو با زبان چیست؟
  • چرا فهم شکست تقارن امری غایتمند و مرکزمدار است و تقارن چنین نیست؟



تمرین:

  • چه شکستهاى تقارنى را به هستى نسبت مىدهید؟
  • چه تمایزها و گرایشهایى را به مهروند منسوب مىکنید؟
  • چه بخشى از اینها در خودتان ریشه دارد؟
  • سعى کنید مهروند را بعد از پیراستن آن از این زواید بفهمید.