كالبدشناسى منش
منشها هم مثل هر سيستم همانندساز و خودزاينده ى ديگرى، در مسير تكامل خود سلسله مراتبى از پيچيدگى را در درون خود ايجاد مى كنند. يكى از راه هاى دستيابى به دركى دقيقتر از مفهوم منش و عناصر سازنده ى آن، بررسى همين سطوح پياپىِ سلسله مراتب است؛ سطوحى كه از برهم نهاده شدنشان ساخت پيازگونه ى منش پديد مىآيد.
نمادها، خرد ترین واحد حمل معنا
مغز؛ پیچیده ترین چیز شناخته شده در هستی
ويژگى مهمى كه پيكربندى منشها در چارچوب يک فرهنگ خاص را رقم
مىزند، اثر متقابل اين منشها بر بخت تكثير شدنشان است. منشهايى
كه در يک فرهنگ حضور دارند، به طور مستقيم يا نامستقيم بختِ تكثير
شدنِ ساير منشهاى آن فرهنگ را تغيير مىدهند. دليل عمدهى اين حكم،
رقابت ميان معانىِ حملشده توسط منشهاى مشابه است.
آشنايى با اين نظريهي درست يا نادرست كه حافظ در تمام عمر خود
لب به نوشيدنی الكلی نزده بوده، نه تنها معناي حملشده در اشعار او را
دگرگون میسازد، كه بر درک ما از مفهوم »مِى« در آثار صائب تبريزي و
كليم كاشانی و... نيز اثر مىگذارد. اين اندركنشِ ميان منشهاي شعري،
همچنين بر اعتبار منشهاي ديگري تأثير خواهد گذاشت كه به قلمروهاي
مفهومی متفاوت تعلق دارند. مثالً اين نكته ارتباطی مستقيم برقرار میكند
با نظريههاي علمی در مورد سير تكامل حرمت نوشيدنیها در جامعهي
ايرانی، يا با نظريههاي تاريخی در مورد الگوي پرورش انگور در شيراز، يا با
نظريههاي فقهی و دينی در مورد درجهى حرمت دينىِ شراب. فرهنگ هم،
مانند تمام سيستمهاى خودارجاعِ خودزاينده، از چرخههايى متداخل و
فراگير تشكيل يافته است. از اين رو، عنصرى منزوى و پا در هوا يا مسيرى
بنبست در آن نمىتوان يافت.
رقابت منشها تنها در شرايطى ممكن است كه معناى مورد نظر با
زبانى مشابه بيان شده باشد. به اين ترتيب مىتوان زبان را به عنوان معيار
تفكيک سيستمهاى فرهنگى از هم در نظر گرفت. پس يک فرهنگ خاص،
سيستمى كالن و بسيار بغرنج است كه همواره در حال تبادل معنا با
فرهنگهاى ديگر است، اما تنها از راه جذب و هضم و درونى كردن معانى
بيگانه و ترجمه كردنش به زبان خود، امكان اندركنش با آنها را پيدا
مىكند. اين وابستگى مفهوم مرزبندى فرهنگها با زبان را نخستين بار
انديشمندان آلمانى در قرن هجدهم ميالدى عنوان كردند. در آن هنگام به
زبان همچون نظامى استعاليى فرارونده براى انديشيدن نگاه میشد. ناگفته
پيداست كه ديدگاه سيستمی پيشنهادشده در اين متن در اين پيشداشت
سهيم نيست. هر چند مرزِ ميان قلمروهاي فرهنگیِ گوناگون ماهيتی زبانى