سطح جامعه شناختى

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

روند اجتماعى شدن

هنجار شدن
هنجار شدگی و جبرگرايى فرهنگى

نهاد متخصص انتقال منش


پیوند معنا و قدرت


سطوح مختلف پیوند قدرت و منشها


مفصل بندى منشها با نگاه جنسیت محور شيوه ى مفصل بندى منشها با ساخت هاى سياسى را از زواياى گوناگون مى توان مورد وارسى قرار داد. يكى از رويكردهايى كه در ساليان اخير شهرت يافته است نگاهِ جنسيت محورى است كه توسط نويسندگان فمينيست تبليغ مى شود. با وجود بحث انگيز بودن روششناسىِ حاكم بر ادعاهاى بخش عمده ى اين پژوهشها، بينشى نقادانه از برخى از آنها به دست مى آيد كه به كار تحليل شيوه ى توليد و بازتوليد قدرت توسط شبكه ى منشها مى آيد.


سپهر منشهاى موجود در يک سيستم اجتماعى را مى توان بر مبناى شيوه ى اتصال منشها به مراجع قدرت سياسى و درجه ى تعيين كنندگى شان در ساختاربخشى به نهادهاى اجتماعى به دو بخش تقسيم كرد:

  1. سلطه گر: بخشى كوچکترى كه به صورت گرانيگاه قدرت عمل مى كنند و روابط سلطه را در جامعه شكل مى دهند و پشتيبانى شان مى كنند
  2. سلطه پذیر: منشهاى مسلط و ساير منشها كه كاركردهاى ديگرِ سيستم را تنظيم مى كنند منشهاى سلطه پذير نام میگيرند.

با توجه به آثارى كه در چارچوب يادشده نوشته شده اند، مى توان پذيرفت كه در سطح اجتماعى خط شكست ميان منشهاى مسلط و سلطه پذير تا حدود زيادى با توجه به زيرساختهاى زيستشناختى حاملان اين منشها تعيين شده اند.

نهاد جنگ نگاهى كوتاه به تاريخ تمدن نشان مى دهد كه خط شكست منشهاى مسلط و سلطه پذير، تا حدود زيادى، بر تمايز دو جنس در جوامع انسانى منطبق بوده است. مهمترين دليل اين تمركز قدرت در جنس نر، محوريت يافتن زيستشناسانه ى بدن اين جنس در كنش جنگيدن - يعنى اعمال قدرت عريان - بوده است. مهمترين نهاد اجتماعى اى كه در جوامع انسانى به عنوان مركز انباشت قدرت سياسى عمل مى كند، نهاد جنگ است. جنگ، مفهومى كليدى است كه شيوهى برخورد زورمدار جامعه با جوامع رقيب همسايه را تعيين مى كند. نهاد جنگ، خوشه اى از منشهاى در هم بافته را در اطراف خود پديد مىآورد كه در حوزه هاى گوناگونى از فرهنگ نفوذ مى كند.


حماسه هاى پهلوانى، اخلاقيات جنگ، قواعد ورزش و بهداشت و تندرستى، و علوم و فنون مربوط به چيرگى بر آدميان ديگر يا دفاع در برابر چنين چيرگى هايى، از ديرباز عامل تعيين كنندهى اصلى در توزيع قدرت سياسى در جوامع بوده اند. پيدايش جوامعى كه دولتمردانش جنگسالار نباشند، رخدادى بسيار متأخر است و تنها پس از جنگ جهانى دوم است كه حالتى فراگير به خود مى گيرد. تازه ما هنوز تيمسار مشرف را داريم و صدام و ژنرالهاى تركيه را، و پرسودترين تجارت جهانى بعد از مواد مخدر، يعنى اسلحه را.

جنگ به منزله جذب کننده سیستم های سیاسی

. ث( منشهاى مربوط به جنگ از جنبهى ديگرى هم اهميت دارند، و آن نقش مهمشان در تعريف حد و مرز ميان من/ ديگرى و شيوههاى تعميم دادن اين مرزبندى تا سطح خودى و بيگانه است.