نظام گریز
هابز، در جهانی متفاوت می زیست. او در پادشاهی انگلستان و در قرن هفدهم می زیست و جامعه اش انقلاب کرامول را پشت سر گذاشته بود. آنچه او در مقام مشاور شاه می طلبید، دستیابی به چارچوبی عقلانی، غیرمتافیزیکی و محاسباتی برای تحلیل پویایی جامعه بود. هابز که در جهان پسانیوتونی می زیست، می کوشید تا تجربه ی او را در عرصه سیاست و علم اجتماع تکرار کند. از این رو، رویکرد او سخت از روششناسی علمی زمانهاش تأثیر پذیرفته بود. تلاش وی برای بر ساختن نظامی فلسفی و پیوند زدن آن با چارچوبی اخلاقی را شاید بتوان در زمینه ی اثر تاریخ ساز نیوتون بهتر درک کرد . رویکرد هابزی به مجموعه ای از نظام های نظری منسجم و فراگیر می انجامد که مدعی سازگاری درونی و شمول هستند.
نظریه پردازان لیبرال، مارکسیست ها، مثبت انگاران، کثرت گراها، عقل گرایان و تجربه گرایان کلاسیک، در سنت هابزی می گنجند.
قالب هابزی بستری معنایی را شکل داده است که بخش عمدهی بحث ها و چالش های نظریه ی سیاسی مدرن در زمینه ی آن انجام شده است. دعواهای ویگ ها و توری ها بر سر ماهیت حق پادشاه و درجه تفکیک اشراف از عوام، مبارزات سیاسی سوسیالیست ها با لیبرالها، و بحثهای هواداران ماتریالیسم دیالکتیک و اثباتگرایی تجربی بر سر درجهی علمی بودن آرایشان، همگی در این زمینه جای می گیرند.
سنت هابزی اندیشیدن به قدرت، با معیارهای اعتبار ویژهاش (علمی، محاسبه پذیر، و تجربی بودن) و ادعاهای نظری خاصش (صورت بندی عقلانی کل فرآیندهای اجتماعی در قالبی فراگیر) مشخص می شود.
بخش عمدهی پیروان سنت هابزی، فرآیندهای قدرت را امری رخدادی، عینی، و رسیدگی پذیر می دانند که می تواند در یک نظام فراگیر عقلانی جذب گردد و فهمیده شود.