حضور- غیاب
بود ـ نمود ؛ هستی ـ نیستی ؛ زمان ـ مکان ؛ زیست جهان (من ـ دیگری ـ جهان)
اصل حضور:=
ارتباط با نمودِ یک پدیدار، به ارتباط با «بودِ» آن، یعنی لمسِ هستی راستینِ آن تعبیر میگردد. این دسترسی به نمود و تعمیمِ آن تا فرضِ دسترسی به هستی را حضور مینامیم. حضور عبارت است از پیوستگی با هستنده ی مفروض، از مجرای ارتباط با نمودهای آن .
غیاب گريزی:
باور به این که حضور از غیاب واقعی تر، اصیلتر، مهمتر، بهتر، یا مطلوبتر است. توجه نکردن به این که حضور و غیاب همواره در کنار هم معنا می شوند و از این رو، حضور تنها در شرایط گسسته شدنش توسط غیاب قابل درک و ارج نهادن است. این برداشت به ویژه از آنجا ناشی میشود که جمِ حضور ـ غیاب بیش از هر جای دیگر در قلمروی دیگری اهمیت دارد. در شرایطی که من از راه بازنمایی ـ آشکارگی دیگری را لمس کرده و ردپایش را در چیزها و رخدادها تشخیص دهد، حضورِ وی را نتیجه خواهد گرفت. نیستیِ این متغیرها به معنای غیاب دیگری است .بارِ ارزشیِ حضور و غیابی که در اصل در عرصه ی دیگری تعریف میشوند، به عرصه ی جهان نیز تعمیم یافته و همچون استعاره ای در عرصه ی من نیز به کار گرفته میشوند .
تله ی اَپوش:
هراس و گریز از تنش ی که از غیاب ناشی میشود. کوشش برای جایگزین کردنِ غیاب با حضور، حتی به قیمت اعمال زور و اجبار بر من یا دیگری، یا تحریف کردنِ دریافتهای خویش از جهان ،یا دست کشیدن از آزادی خودمدارِ نهفته در من. در این شرایط من برای آنکه در دایره ی حضور قرار بگیرد ،مرتکب یکی از این سه خطا میشود:
- حقیقتِ غیاب را انکار میکند
- یا برای جلب نظر امر غایب (معمولاً دیگری) و ترغیبش به حضور، خویشتن را و شکل هستی خود را انکار میکند؛
- یا آنکه حق استقلال و آزادی رفتاری دیگری را با به کار بردن اجبار و زور انکار میکند.
در تمام این موارد شکلی نمادین و رمزگذاری شده از حضور جایگزین غیابی میشود، بی آنکه واقعاً حضوری تحقق یافته باشد.
راهبرد تیشتر:
برای برخورداری از حضور، باید حاضر بود. برای ارج نهادن به حضور من و دیگری و جهان، باید قدرِ غیاب آن را دانست. تنها با خیره شدن به غیاب و فهمِ آن است که میتوان راهبردی برای فرا خواندن حضور یافت .
پرسش:
چرا حضور و غیاب تا این پایه در ادبیات و نظامهای دینی اهمیت دارند؟ چرا مفهوم عشق به هجران پیوند خورده است؟ آیا روابط میان انسانها را میتوان بر اساس راهبردهای تنظیم حضور و غیاب فهم کرد؟ آیا میتوان برخی از باورهای متافیزیکی را روشهایی برای توجیه و تفسیر غیاب دانست؟ چرا نفرت از غیاب چنین فراگیر است؟ غیاب در عناصر جهان چگونه نمود مییابد؟ آیا عناصر من نیز میتوانند غایب شوند؟ غیاب من چطور توسط من درک میشود؟
تمرین:
مفهوم غیاب و روشهای پنهان کردن آن را در نظامهای اخلاقی و فلسفی پیرامونتان ردیابی کنید . غیاب و حضور را در عرصه ی دیگری لمس کرده و آن را مدیریت کنید .