مهر دو نفره و سه نفره

از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۱ توسط Mehrdad.akhavan (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

در میان فرهنگها و تمدنهای گوناگونی که میشناسیم، چنین می نماید که تمدن ایرانی پیچیده ترین، دیرپاترین و دقیق ترین صورتبندی را از مفهوم مهر و عشق به دست داده باشد. صورتبندیهای موازی و متفاوتی که در فرهنگهای دیگر شکل گرفته اند نیز البته ارجمند و مهم و آموزنده هستند، اما هیچ یک گستردگی و پیچیدگی و ممارست در نگریستن و صورتبندی کردن را تا درجه ی تمدن ایرانی دارا نیستند. حتا فرهنگ مدرن که از نظر پیچیدگی و دقت مشاهده فاصله ای چشمگیر با دوران پیشامدرن ایجاد کرده، تنها به تازگی به موضوع مهر و عشق پرداخته است. هرچند روش شناسی علمی مدرن در همین زمان کوتاه چند ده ساله دستاوردهایی درخشان برای فهم این پدیده فراهم آورده، اما ساده انگارانه و نامعقول است اگر مفاهیم و تمایزهای تکامل یافته در حوزه ی تمدن ایرانی را رها کنیم و آنچه طی این زمان کوتاه در بستری مدرن فراهم آمده را کافی بدانیم.


یکی از حوزه هایی که ابهام و نابسندگی صورتبندیهای مدرن را نشان میدهد، به واژه گزینی و مرزبندی مفاهیم در زبان مربوط می شود. یکی از کلیدواژه های عامی که در زبانهای فرنگی برای اشاره به ارتباط مهرآمیز داریم، همان است که در انگلیسی به attachment یا bonding تعبیر میشود. این کلمات را میتوان به چندین شکل در زبان پارسی ترجمه کرد. یکی از دلایل پیچیدگی این مفهوم آن است که «با هم بودن» می تواند پیامدی همگرا با مهر باشد، یا همچون شکلی مسخ شده و منجمد در برابر آن تعریف شود. به همین خاطر در دستگاه نظری مان دو شکل متفاوت از این مفهوم را از هم متمایز می کنیم و هریک را با یکی از دوقطبی مهر-عشق مربوط میدانیم. در یک سو «پیوند» را داریم که از مهر برمی خیزد و محورش پیمان ارادی و خودخواسته ی میان من و دیگری است، که تنها با پاییده شدنِ مداوم هردو سو دوام پیدا می کند. به همین خاطر سخت نسبت به بازیهای برنده-بازنده حساس است و تنها در شرایطی استوار است که بازی های برنده-برنده میان من و دیگری جریان داشته باشد. هرچند پیوند در این معنا شکننده و آسیب پذیر به نظر میرسد، اما چون بر روابط برنده-برنده ی همافزا تکیه میکند، خصلتی انباشتی دارد و در گذر زمان پیچیده تر میشود و بخشهایی بزرگتر و بزرگتر از زیستجهان- و در نتیجه زندگینامه ی گذشته و افق آینده ی- من و دیگری را در خود می گنجاند.


در مقابل شکلی از ارتباط درهم بافته ی من و دیگری را داریم که شکل ظاهری اش به پیوند می ماند و ممکن است با عواطف و هیجانهای شدیدی هم پشتیبانی شود، اما عنصر اراده ی آزاد و بنابراین سختگیری برای پالوده کردن بازیهای برنده-برنده در آن غایب است. این نوع ارتباط چنان که از تعبیر اروپایی اش بر میآید از «بند شدن» کسی به کسی بر میخیزد و نوعی مقید شدن و چسبندگی است، نه پیوندی خودخواسته و سنجیده. به همین خاطر ماهیتی اجباری دارد و به جای آن که در گذر زمان پیچیدهتر شود و گسترش یابد، تثبیت میشود و خود را حصربندی میکند و مزمن میشود. چرا که به خاطر خصلت اجباریاش به نشو و نمای بازیهای برنده-بازنده و بازنده-برنده و بازنده-بازنده نیز میدان میدهد و از آن تیغ ارادهگرایانهی هرس کنندهای که در پیوند میبینیم، محروم است. پیوند با مهر و این چسبندگی همراه با قید و بند با عشق همنشین است. اغلب پیوند و بند با هم اشتباه گرفته میشوند و این پیامد تداخل مفهومهای مهر و عشق است. به همین خاطر بسیاری از نظامهای نظری سنتی برای آن که بر آزارها و اختاللهای قید و بند غلبه کنند، به اشتباه مهر را نفی کردهاند. در دنیای پیشامدرن نگرشهای رواقی و ادامهشان در مسیحیت از یک سو و آیین بودا و