بود- نمود

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو


کلیدواژه‌های خویشاوند (مفهومی)

حضور ـ غیاب ؛ هستی ـ نیستی ؛ حقیقت ـ واقعیت ؛ زمان ـ مکان


اصل واقعیت بود

هر آنچه هست، «بود» است، که سرشتی پویا و سیال و دگرگون‌شونده دارد. شکلِ شناختنی و بازنمایی‌شده‌ی این هستیِ (بیرونی + درونی)‌ «نمود» است که توسط من درک می‌شود و شالوده‌ی شناسایی از هستی را برمی‌سازد. چارچوبی مفهومی، که برای پیکربندی و فهم این «نمود» در ذهن شناسنده تشکیل می‌شود، حقیقت نام دارد. حقیقت به بستر مفهومی دیگری ارجاع می‌شود که با «بود» همتا فرض می‌گردد و واقعیت نام دارد.

نمودگرايی:تأکید بیش از اندازه بر «نمود»، ‌به اشتباه گرفته شدن آن با «بود» (واقع‌گرایی خام) یا انکار ارتباط میان «بود» و «نمود» (ذهن‌گرایی) ‌می‌انجامد. در حالت اول نمودها با بودهایی که مستقل از ذهن شناسنده «هستند»، یکی فرض می‌شوند و در واقع، بود بر نمود چیره می‌شود. در حالت دوم، تمایز میان بود و نمود، و در دسترس بودن دومی، به دستاویزی برای تقدیس نمود و بی‌اهمیت شمردن بود تبدیل می‌شود. در نتیجه، هستی به عناصر ذهنی شناخته‌شده فروکاسته می‌شود.

تله‌ی پيتْريامَت:ترجیح بود بر نمود یا واژگونه‌ی آن، که همان فرو کاستن یکی از این دو به دیگری است،‌ به مخدوش شدن برداشت من از دوقطبیِ هستی ـ نیستی می‌انجامد. اینها در چارچوب‌های فلسفی به ترتیب با نام‌های رئالیسم و ایده‌آلیسم نام‌بردار شده‌اند.

راهبرد چيستا: جدا کردن «بود» از «نمود» و پذیرش پایگاه هستی‌شناختی هر یک، و ردیابی دقیق و درستِ ردپاهای هر یک در شناخت. پذیرش این‌که چیزی «هست» که بود است و زیربنای تمام شناخت‌ها را بر می‌سازد، و قبول این که تمامی سپهر شناسایی به نمودهایی محدود می‌شود که ارتباطی پیچیده، غیر سرراست، اما قطعی را با این بود برقرار می‌سازند.

تعریف تفصیلی

تصویر، فایل صوتی، یا فیلم

مراجع