اصالت زبان

از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ‏۸ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۴۱ توسط Mehrdad.akhavan (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

هشتم: اصالت زبان


در قرن بیستم میلادی نگرش اندیشمندان در مورد زبان دستخوش تحولی چشمگیر شد. دستِ کم سه رویکرد مهم که به سه زمینه ی فرهنگی مهم تعلق داشتند، برداشت هایی کاملا متمایز اما هم جهت را در مورد زبان پیشنهاد کردند.

الف) قدیمی ترینِ شان دیدگاهی ساختارگرا بود که بیشتر از سوی فرانسوی زبانان مطرح می شد و تاکید داشت که زبان زیربنای فهم و تعریف تمام مفاهیم، و بذرِ بنیادینی تمام عناصر ذهنی است .

ب)در سوی مقابل انگلیسی زبانان بودند وبا ابزار فلسفه ی تحلیلی باور داشتند که زبان مبنای اصلی فهم و استدلال و صورتبندیِ معناست و هر آنچه غیرزبانی یا غیرقابل پیکربندی در درون بافت زبانیِ شفاف است، بی معنا و بی اهمیت قلمداد میشود و باید از دایره ی فلسفه و اندیشه، تبعید گردد. مشهور ترین این افراد ویتگنشتاینِ جوان بود

ج) سومین نگرش مربوط به فیلسوفان پدیدارگرابود. آنها اغلب متفکران آلمانی بودند و زیر پرچم افراطیِ هایدگر خیمه زده بودند و تاکید داشتند که زبان را باید نه تنها به عنوان نظامی نمادین برای رمزگذاریِ معنا به رسمیت شمرد، که به آن نقشی هستی شناسانه می داد. به طوریکه در این جمله ی مشهورِ هایدگر که "زبان، خانه ی هستی است"، زبان موقعیتی فراتر از یک "نظام ارتباطی و رمزگذاری" دارد. "زبان" ماهیتی هستی شناسانه دارد و با ماهیت وجودی پدیدارها ارتباط برقرار می کند و تا حدودی آن را خلق میکند


تحلیل مواضع سه گانه

با اینحال اندیشمندان ایتالیایی مانند اومبرتو اِکو عناصر زبانی را پدیدارهایی عینی میدانستند چرا که به رخدادهای ذهنی و عینی اشاره می کنند که روابط علی را با سایر رخدادهای عینیِ جهان خارج برقرار میسازند.آنچه در نگرش ساختارگرایانه و تداوم آن در نگرش پسامدرن، در نگرش پوزیتیویستی منطقی و تداوم آن در فلسفه ی تحلیلی، و در نگرش پدیدارگرایانه و ادامه ی آن در اصالت زبانِ هایدگری میتوان دید، آن است که زبان در تمام این نگرشها موقعیتی محوری و مرکزی دارد. به عبارت دیگر این برداشتِ فون هومبولت که: "اندیشیدن سخن گفتن در خاموشی، و سخن گفتن اندیشیدن با صدای بلند است"، در تمام این آرا و باورها جایگاهی مرکزی دارد.

موضع گیری نهایی

من این را "توهمِ اصالتِ زبان" میدانم؛ یعنی به زبان، موقعیتی فراتر از یک نظام نشانگانی و جایگاهی برتر از یک ساختار رمزگذاری و پردازش اطلاعات و معنا اطالق شود. در این برداشت ها، زبان از موقعیت نمادین خود عدول کرده است و به مرتبه ی ساختاری هستی شناسانه برکشیده می شود.