اصالت زبان

از ویکی زروان
پرش به: ناوبری، جستجو

هشتم: اصالت زبان

  • در قرن بیستم میلادی نگرش اندیشمندان در مورد زبان دستخوش تحولی چشمگیر شد.
  • دستِ کم سه رویکرد مهم که به سه زمینه ی فرهنگی مهم تعلق داشتند، برداشت هایی کاملا متمایز اما هم جهت را در مورد زبان پیشنهاد کردند.


دیدگاه ساختارگرا

  • قدیمی ترینِ شان دیدگاهی ساختارگرا بود که بیشتر از سوی فرانسوی زبانان مطرح می شد و تاکید داشت که زبان زیربنای فهم و تعریف تمام مفاهیم، و بذرِ بنیادینی تمام عناصر ذهنی است .


دیدگاه فلسفه ی تحلیلی

  • در سوی مقابل انگلیسی زبانان بودند و با ابزار فلسفه ی تحلیلی باور داشتند که زبان مبنای اصلی فهم و استدلال و صورتبندیِ معناست
  • هر آنچه غیرزبانی یا غیرقابل پیکربندی در درون بافت زبانیِ شفاف است، بی معنا و بی اهمیت قلمداد میشود و باید از دایره ی فلسفه و اندیشه، تبعید گردد.
  • مشهور ترین این افراد ویتگنشتاینِ جوان بود


دیدگاه پدیدارگرا

  • سومین نگرش مربوط به فیلسوفان پدیدارگرابود.

آنها اغلب متفکران آلمانی بودند و زیر پرچم افراطیِ هایدگر خیمه زده بودند و تاکید داشتند که زبان را باید نه تنها به عنوان نظامی نمادین برای رمزگذاریِ معنا به رسمیت شمرد، که به آن نقشی هستی شناسانه می داد.

  • به طوریکه در این جمله ی مشهورِ هایدگر که "زبان، خانه ی هستی است"
  • زبان موقعیتی فراتر از یک "نظام ارتباطی و رمزگذاری" دارد.
  • "زبان" ماهیتی هستی شناسانه دارد و با ماهیت وجودی پدیدارها ارتباط برقرار می کند و تا حدودی آن را خلق میکند.



تحلیل مواضع سه گانه

  • با اینحال اندیشمندان ایتالیایی مانند اومبرتو اِکو عناصر زبانی را پدیدارهایی عینی میدانستند چرا که به رخدادهای ذهنی و عینی اشاره می کنند که روابط علی را با سایر رخدادهای عینیِ جهان خارج برقرار میسازند.
  • آنچه در نگرش ساختارگرایانه و تداوم آن در نگرش پسامدرن، در نگرش پوزیتیویستی منطقی و تداوم آن در فلسفه ی تحلیلی، و در نگرش پدیدارگرایانه و ادامه ی آن در اصالت زبانِ هایدگری میتوان دید، آن است که زبان در تمام این نگرشها موقعیتی محوری و مرکزی دارد.
  • به عبارت دیگر این برداشتِ فون هومبولت که: "اندیشیدن سخن گفتن در خاموشی، و سخن گفتن اندیشیدن با صدای بلند است"، در تمام این آرا و باورها جایگاهی مرکزی دارد.


  • من این را "توهمِ اصالتِ زبان" میدانم؛ یعنی به زبان، موقعیتی فراتر از یک نظام نشانگانی و جایگاهی برتر از یک ساختار رمزگذاری و پردازش اطلاعات و معنا اطالق شود. در این برداشت ها، زبان از موقعیت نمادین خود عدول کرده است و به مرتبه ی ساختاری هستی شناسانه برکشیده می شود.