نیرنگ زبان
در اینجا ما با فریبی سودمند سروکار داریم که ترجیح میدهم آن را «نیرنگ» بنامم. نیرنگ در فارسی باستان و در زبان های کهن ایرانی، در اصل، به معنای «دعا» یا «ورد» بوده است. نیرنگ عبارت است از ساختاری زبانی که به مثابه ی گفتاری جادویی و برای تنظیم امور در جهان خارج به کار گرفته میشود. به عنوان مثال، برای بستن کُشتی به «کمر نیرنگ کشتی بستن» وجود داشته است؛ یعنی مجموعه ای از گزاره های جادویی و مجموعه ای از مانتره ها که در صورت درست خوانده شدنشان، رفتار کشتی بستن به نوعی عمل رویین تن کننده و حفاظتی در قبال بدن دینورز و اَشَوَن تبدیل میشود. نیرنگ را همچون واژه ای سودمند برای برچسب زدن به کارکردِ زبان به کار خواهم گرفت؛ چرا که گویا زبان به راستی آغشته به نیرنگ است. با هر دو دلالت نیکِ قدیمی و بدِ نوینی که این واژه یافته است.
زبان ساختاری نمادین است که ادعایی جادویی را فراچشم می آورد. این ادعا آن است که میتوان از راه رمزگذاری و برچسب زنی، در زیستجهان پیچیده و بغرنجِ بیرونی دخل و تصرف کرد و آن را به امری آشنا، در دسترس و مدیریت شدنی فروکاست. زبان در واقع این جادو را به انجام میرساند، بنابراین نیرنگی که در زبان نهفته است، نیرنگی کارآمد است. این فریبی سودمند است که توافق میان آدمیان را ممکن میسازد و همافزا شدنِ کردارهای هماهنگ ایشان را در قالب نظام های اجتماعی مدیریت میکند
زبان، با دست یازیدن به این نیرنگ، خصلتی محافظه کار می یابد؛ نمادهای زبانی و نشانگانِ معنادار می کوشند تا چیزها و رخدادها را در قالب هایی محدود و تکرارشونده تثبیت کنند و تا حد امکان زیستجهانی مشابه، مشترک و یکنواخت را در ذهن آدمیان پدید آورند. ارزش و اهمیت یک معنا و یک نماد زبانی در آن است که توسط اعضای یک جامعه به رسمیت پذیرفته شود. از اینرو، هرچه این نیرنگ بهتر باور شود، قدرت و کاربری آن زبان بیشتر خواهد بود.