متغيرهاى جامعه شناسى زيستى

از ویکی زروان
نسخهٔ تاریخ ‏۲۴ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۵۰ توسط Mehrdad.akhavan (بحث | مشارکت‌ها)

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به: ناوبری، جستجو

براى تعيين درجه ى پيچيدگى يك فرهنگ پيچيدگى فرهنگ را مىتوان بر مبناى مجموعه اى از متغيرهاى جامعه شناختى تعريف كرد، كه به طور مستقيم بر پيچيدگى شبكه ىمنشها اثر مىگذارند. از آنجا كه نظریه‌ی منش‌ها امكان تعميم يافتن به جوامع غيرانسانى را هم دارد، در اينجا متغيرهاى اصلى را در سطحى عمومى و فرا انسانى تعريف مىكنيم. اين متغيرها عبارتند از:

الف) پيچيدگى رفتار؛ كه خود تابعى است از اطلاعات ژنومى جانور و پيچيدگى دستگاه عصبى وى. پيچيده ترين دستگاه عصبى و ساخت ژنومى شناخته شده در جانوران، به انسان و نخستىهاى خويشاوندش مربوط مىشود. چنين مىنمايد كه در يک رده پايين تر از انسان، پستانداران دريازى مانند دلفين قرار گرفته باشند. جوامع حشره اى به دليل ساخت تكاملى خاصشان و تخصص يافتگی كالبدشناختی شان براى بر عهده گرفتن نقشهاى اجتماعى متمايز در جايگاهی متفاوت با پستانداران قرار مىگيرند.


ب) اندازهى جمعيت سازندهى جامعه؛ يعنى تعدادى از جانداران كه در يک سيستم اجتماعى به تبادل منش مشغول هستند. باز هم بزرگترين جوامع شناخته شده به انسان تعلق دارد و با فاصله ى كمى بعد از انسان، جوامع مورچه اى و بعد از آنها موريانگان قرار گرفته اند. پستاندارانِ ديگر از نظر بزرگى جامعه و تراكم جمعيت بسيار عقبتر از حشرات اجتماعى هستند.


ج) تنوع جمعيت شناختى جامعه؛ كه عبارت است از دامنه ى تنوع ژنومى موجوداتى كه در آن جامعه در كنار هم زندگى مىكنند. در جهان جانوران مورچگان، موريانگان و زنبوران به ترتيب بالاترين جايگاه ها را از اين نظر اشغال كرده اند. خودِ جوامع مورچه اى از دوازده هزار گونه و بیشمار نژاد مورچه تشكيل يافته است، كه معمولا با هم اندركنش متقابل هم دارند. تنها شمار حشرات مورچه دوست، كه به صورت انگل يا همزيست با مورچگان زندگی میكنند، به پنج هزار گونه بالغ میشود. اين در حالى است كه هنوز انبوه گونه هاى تکياخته اى، آغازى، گياه و قارچى را كه براى زندگى در جوامع مورچگان تخصص يافته اند، در شمار نياورده ايم. به اين ترتيب، جوامع مورچهاى به شكلى قاطع پيچيده ترين جوامع را از نظر ساختار ژنومى تشكيل مىدهند. جوامع موريانه اى با تنوع گونهاى كمتر (در حدود سه هزار گونه) و تعداد كمترى از گونه هاى همزيست، در مرتبه ى بعدى قرار مىگيرد و زنبوران با پيچيدگى مشابهى كمى پايينتر از موريانه ها جاى مىگيرند. جوامع انسانى از اين نظر چهارمين نوع جامعه ى پيچيده بر زمين است. تعداد كل گونه هاى اهلى در تاريخِ كل جوامع انسانى از مرتبه ى چند صد گونه است، و اين در صورتى است گياهان زراعى و باكتري هاى توليدكننده ى ماست و پنير را هم در نظر بگيريم.


د)‌ درجه ى تقسيم كار؛ يعنى ميزان تخصص يافتگی اعضاى جامعه براى انجام كاركردهاى خاصِ جامعه. از اين نظر هم حشرات اجتماعى به دليل تغييرات كالبدشناختىِ بدنشان، بيشترين تخصص يافتگی را نسبت به وظيفه شان از خود نشان مىدهند. در اين جانوران منشهاى مربوط به يک نقش اجتماعى - مثلا پرستارى از نوزادان - بر مبناى زيرساختى از اطلاعات زيستشناختى استوار مىگردد و بنابراين فضاى حالتى تنگ و محدود و تخطىناپذير را تشكيل مىدهد. جوامع انسانى با وجود تعداد زياد نقش هايى كه پس از عصر اطلاعات شاهدش هستيم، همچنان نقشهاى اجتماعى را از مجراى غيرقابل اطمينانِ اجتماعى كردن و انتقال اكتسابى منشها در ميان اعضايش توزيع مىكند.


و)‌ درجه ى مهمانپذيرى؛ يعنى امكان تبادل منش با جوامع همسايه. اين توانايى در جوامع انسانى به شكلى بسيار پيشرفته و با درجات آزادى بالا ديده مىشود. در جوامع كوچكى كه از نخستىهاى ديگر تشكيل شده اند، قاعده بر طرد مهمان و خوددارى از اندركنش با اوست. در جوامع حشره اى طيفى وسيع وجود دارد كه از طرد كامل جوامع همسايه شروع مىشود و تا فدراسيون هاى غولآساى مورچه هاى yessensi Formica ادامه مىيابد.

اين مورچه در جزيرهى هوكايدوى ژاپن زندگى مىكند و كلنىاش اتحاديه ى بزرگى است كه از ۱/۸ ميليون ملكه، ۳۰۶ميليون كارگر و ۴۵ هزار لانه ى بزرگ تشكيل شده است و در مساحتى بالغ بر ۲/۷ كيلومتر مربع گسترده شده است.

ه)زمان سرانه ى صرفشده براى تبادل منش در جامعه؛ اين بخشى از وقتِ بيدارىِ اعضاى جامعه است كه صرف كنش متقابل نمادين و انتقال منش مىگردد. اگر خواندن و نوشتن و گفتگوى درونى را هم به عنوان نوعى كنش متقابل نمادين انتزاعى به رسميت بشناسيم، جوامع انسانى يكى از بالاترين زمان سرانه را در جهان جانوران به خود اختصاص مىدهند. با وجود اين، اين زمان آنقدرها هم كه فكر مىكنيم با بقيهى جانورانتفاوت ندارد. نخستىِ منزوى اى مانند catta Lemur تنها ۲۰درصد اوقات خود را صرف تبادل معنا با همنوعانش مىكند، اما اين مقدار براى ميمون ماكاک (muscata Macaca ) به ۸۰ تا ۹۰ درصد اوقات بيدارى جانور بالغ مىشود. در مورد حشرات اجتماعى به دليل ماهيت متفاوت تبادل منش - كه از مجراى كدهاى بويايى صورت مىگيرد - نمىتوان تخمين دقيقى به دست داد. اگر تنها در معرضِ پيام بودن و ترشح فرومون را همتاى تبادل منش بگيريم، كل زمان بيدارى اين حشرات به تبادل پيام مىگذرد!